زگالاب

معنی کلمه زگالاب در لغت نامه دهخدا

زگالاب. [ زُ ] ( اِ مرکب ) مرکب و سیاهی باشد که در دوات کنند وبه عربی حبر و مداد خوانند. ( برهان ). سیاهی باشد که بدان کتابت کنند و آن را زکاب نیز گویند و به تازی حبر و مداد نامند. ( فرهنگ جهانگیری ). مرکب و سیاهی باشد که در دوات کنند و آن را زگاله نیز گویند. ( از انجمن آرا ) ( از آنندراج ). مداد. زکاب. مرکب. سیاهی. دوات تحریر. ( ناظم الاطباء ). مرکب. دوده مرکب. دوده. نقس. سیاهی. مداد. حبر. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). ( از: زگال + آب ). ( حاشیه برهان چ معین ) :
آن زگالاب و سپندی که عرض دفع نکرد
هم بدان پیره زن مخرقه خر باز دهید.خاقانی ( از فرهنگ جهانگیری ).هان رفیقان نشره آبی یا زگالابی بساز
کز دل و چهره زگال و زعفران آورده ام.خاقانی ( از فرهنگ جهانگیری ).

معنی کلمه زگالاب در فرهنگ معین

(زُ ) (اِمر. ) مرکبی سیاه که با آن نویسند.

معنی کلمه زگالاب در فرهنگ عمید

۱. آب سیاه.
۲. مرکب سیاه برای نوشتن.

معنی کلمه زگالاب در فرهنگ فارسی

( اسم ) مرکبی سیاه که در دوات کنند حبر مداد .

معنی کلمه زگالاب در ویکی واژه

مرکبی سیاه که با آن نویسند.

جملاتی از کاربرد کلمه زگالاب

با کاردانی سرکار و لابه رانی من پیداست این کشتی انداز کنار و این خزان ساز بهار خواهد گرفت. مصرع: او را به خدا و به خداوند سپردم. چون گزارش کار و شمار اندیشه من بنده در نامه هنرفاش و نهفته آموده و نسفته هر چه هست بی پرده چهره نماست، آرای خامه در این نامه دست کوته طرازی در آستین برد و سرمه زگالاب از چشم دیبا باز گرفته در کام کلک بیهوده لای فزون سرا ریخت. اگر بزم یاران را آرایش خواهند و جان دوستداران را آسایش، کاربند هر گونه فرمایش آمده که از بار خدا بخشایش خواهد بود. گردش مینای سپهرت به کام و خورشید و ماهت باده و جام باد.
هان رفیقا نشره آبی یا زگالابی بساز کز دل و چهره زگال و زعفران آورده‌ام