معنی کلمات "فرهنگ فارسی" - صفحه 248
- پلید کاری
- الماس پیکان
- الماس پیکانی
- الماس چهر
- المتین
- زرق ساز
- زرق نمای
- زرقالی
- عطر سوز
- عطر فزای
- عطر پاشی
- عطسه دادن
- عطف بیان
- گفتار در هم
- گفت و گو کردن
- گشسب بانو
- بادیه گرد
- دارینه
- دازر
- داستان سرا
- داستان فرستادن
- نوبت سالار
- نوبتی گاه
- نوبه خانه
- نوبه کردن
- فرو بستگی
- فرو خفتن
- ارمنی فش
- ارمود
- دراز زندگانی
- سایکس
- سایگان
- سایگون
- سایگی
- ساییدگی
- سباب
- سباط
- سباغ
- دربند ارغوان شاه
- صالح شیبانی
- صالح قزوینی
- فرو بست
- فرو بسته
- درازرود
- درانک
- دربادام
- درباس
- درباغ مهیار
- صان
- سایه گه
- فرهنگ نویس
- فرهنگ دان
- حاصبیا
- حاصل ضرب
- دیگ بجوش اوردن
- دیگ شب
- دیگ پز
- ذ ابت
- دیگر کردن
- ذ اله
- ذ الیل
- ذ الین
- ذ انین
- رده رده
- ردک
- ردید
- ردیس
- رذیله
- مستوعب
- مستوفز
- حازق
- حاشیه بندی
- حاشیه دوزی
- حاشیه نویس
- اشک جگرسوز
- اشک دروغ
- اشکال کردن
- اشوری
- اشواک
- ادائی بک
- پن سیلوانی
- پن پول
- پن گره
- پناه اباد
- پناه اوردن
- پناه داشتن
- پناه کردن
- پناه یافتن
- توهیل
- توپ توپ
- توپچی باشی
- تپز
- سبز ملیح
- سبز میدان
- سبز میل
- سبز و خرم
- سبز پوشی
- سبز چادر
- سبز چراغ
- سبز کرده
- سبز گردیدن
- سبز گلشن
- درمشان
- کسلی
- کسلیان
- کسما
- کسورات
- درمان سوز
- درمان شدن
- درمان شناس
- درم پیمای
- درم وار
- رودسراب
- روز افروز
- رندان خاک بیز
- رندقه
- رنده کردن
- رنگ باز
- رنگ برنگ
- رنگ بریدن
- گنو
- گوتا
- گوته
- نیزه افکن
- نیزه ربا
- خشوع کردن
- خشک ابزار
- خشن خو
- خشمناک شدن
- جوند
- سید جواد لو
- تخمه فروش
- حشمت عثمانی
- حشمت نظام
- حشو متوسط
- حصار استان قدس
- تخم نهادن
- تخم کردن
- تخم کشی
- تخم کشیدن
- تخمه زده
- خوان پوش
- خواننده کردن
- خوانندگی کردن
- رمثه
- گل زرد بالا
- گل زرد فلک
- گل زرده
- گل سرشتن
- جلو گرفتن
- جلو چوب
- سارج
- ساربانگ
- سادوا
- اینه خانه
- اینه دار
- اینه داری
- اینه دان
- اینه لی
- اینه ور
- اینه کار
- اینه کاری
- خطیب فلک
- خطیبی کردن
- فسقلی
- اژین
- اکارم
- دلشوره
- دلفان
- فتح الهی
- اکام
- اکبرخان
- اکبری
- دلسرد کردن
- سیرو
- اجیر خاص
- اجیل فروش
- سیردر
- سیرش
- خاک اباد
- خاک الود کردن
- خاک الوده
- خنافس
- خنج پال