پناه اوردن

معنی کلمه پناه اوردن در لغت نامه دهخدا

( پناه آوردن ) پناه آوردن. [ پ َ وَ دَ ]( مص مرکب ) پناهیدن. التجاء. ملتجی شدن :
بیش از این از من نمی آید که آوردم پناه
از تف دوزخ بخاک آستان این جناب.مفید بلخی.تَعَفﱡق ؛ پناه آوردن بکسی. ( منتهی الارب ).

معنی کلمه پناه اوردن در فرهنگ فارسی

( پناه آوردن ) ( مصدر ) پناهیدن پناه بردن .

جملاتی از کاربرد کلمه پناه اوردن

سوالاتی مانند این که چه معضلات و آسیبهای اجتماعی باعث احساس تنهایی و بی پناهی افراد و پناه آوردن به چنین فرقه‌ها و محافلی می‌شود ؟ عامل بی هویتی نسل جدید کدام است؟ چرا نهادهای رسمی دینی با قرائت سنتی خود از دین در جذب حداکثری افراد ناموفق و ناتوان بوده اند؟ سوالاتی است که در سریال جواب داده نمی‌شود.
2 - پناه آوردن گنجشك به خدمت حضرت رضا (ع ) سليمان جعفرى (ره ) ميگويد: باحضرت رضا (ع ) در باغى بوديم ، ناگاه گنجشگىآمد و در نزد آن حضرت صيحه مى زد، و هرچه توان داشت فرياد مى كشيد و اظهارپريشانى مى كرد.
اى مردم شما فقراء و نيازمندان بدرگاه خدا هستيد و خداوند غنى و ستوده است ، انسان در هرعصر و زمان از اين حقيقت جدا نخواهد شد زيرا لباس نيازمندى را براى هميشه بر تن كردهاست ولى راه نجات او از فشار و سنگينى فقر، با پناه آوردن بخدا و از او مددت خواستناست و دعاى او در پيشگاه حضرت حق جلت عظمته ، همين معنا را تفسير مى كند.
2 - توبه : باز گشت به خدا و پناه آوردن به حضرت حقجل جلاله .