خطیب فلک

معنی کلمه خطیب فلک در لغت نامه دهخدا

خطیب فلک. [ خ َ ب ِ ف َ ل َ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از کوکب مشتری است.( برهان قاطع ) ( ناظم الاطباء ) ( یادداشت بخط مؤلف ).

معنی کلمه خطیب فلک در فرهنگ فارسی

کنایه از کوکب مشتری است

جملاتی از کاربرد کلمه خطیب فلک

از نام‌های دیگر آن در فارسی «خداوند کُرسی» یا «خداوند اورنگ» است. در گذشته یکی از معانی «خداوند» عبارت بوده از «دارنده، دارا، صاحب». در نتیجه معنای آن همان «دارای کرسی» است. این صورت فلکی را «خداوند عَرش» و «خداوند مِنبر» هم نامیده‌اند. عَرش هم به معنای «اورنگ، تخت و سریر پادشاه» است، و مِنبر به معنای «کرسی چندپله برای خطیب یا واعظ». در نتیجه معنای آن همان «تخت‌نشین» «دارای اورنگ» و «دارای منبر» است.
مکتب دین را ادیب راه خدا را دلیل فلک ملل را خطیب شاه رسل را ختن
من خطیب ثنای حسن توام نه فلک پایهای منبر من
جاه را بر دار کردم تا فلک گفت ای خطیب نائب من باش اینک تیغ و اینک منبرم
تیغ برهنه فلک از شرم غمزه ات زندانی نیام چو تیغ خطیب شد