رنگ برنگ

معنی کلمه رنگ برنگ در لغت نامه دهخدا

رنگ برنگ. [ رَ ب ِ رَ ] ( ص مرکب ) رنگارنگ. به لونهای مختلف. به رنگهای گوناگون. متلون. به انواع و اقسام مختلف :
شعر بی رنگ ولیکن شعرا رنگ برنگ
همه چون دیو دوان و همه شنگند و مشنگ.قریعالدهر.

معنی کلمه رنگ برنگ در فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - رنگارنگ گوناگون . ۲ - نوع بنوع جورواجور .
رنگارنگ بلونهای مختلف

جملاتی از کاربرد کلمه رنگ برنگ

کیانی در خلل تحصیل در دبیرستان دخترانه نون نساء، نماینده پاکستان در جشنواره‌های بین‌المللی کودک‌ها در ترکیه، اردن، بلغارستان و یونان بود و مدال‌های متعددی را در این گام کسب کرد و برای هزاران نفر در سرتاسر جهان اجرا نمود. کیانی همچنین قسمتی از برنامه کودک رنگ برنگی دنیا سهیل رعنا بود که یک موزیکال هفتگی از شبکه پیتی وی بود.
خلق چو صباغ بتلوین نگر رنگ برنگ آن قدک دین نگر
چهرة حسن غیورم که ز سرحدّ غرور تا به اقلیم حیا رنگ برنگ آمده‌ام
از رنگ برنگ گشت و از شاخ بشاخ باز آمد و پیوست بدریای وجود
در دو لب رنگ برنگ این همه حلوا که تراست و ای عجب چاشنی هم نچشیدیم از تو
گیتی همه سرسبز و چمن نادره و نغز گلزار شده رنگ برنگ از گل خود روی
اگر جهان همه پر گل کنند رنگ برنگ مرا زدیدن آن لاله زار سیری نیست
جای آنست که اطلس رود از رنگ برنگ زین تغابن که قدک میکشند بازارش