ذ اله
معنی کلمه ذ اله در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه ذ اله
یکی گنجست کان ذات الهی است هر آنکو یافت او را پادشاهیست
يا ايها الناس انه من لقى الله عزوجل يشهد آن لا اله الا الله مخلصا لم يخلط معها غيرهادخل الجنه فقام على بن ابى طالب عليه السلامفقال يا رسول الله صلى الله عليه و آله بابى انت و امى كيف يقولها مخلصا لا يخلطمعها غيرها فسر لنا هذا حتى نعرفه فقال نعم حرصا على الدنيا و جمعا لها من غير حلها ورضى بها و اقوام يقولون اقاويل الاخيار و يعملونعمل الجبابره فمن لقى الله عزوجل و ليس فيه شى من هذهالخصال و هو يقول لا اله الا الله فله الجنه فان اخذ الدنيا و ترك الاخره فله النار.
معنی لا اله الا هو گوش قلبت نیوشد از دلبر
وَ اَنا یا الهی عَبْدُکَ الَذی اَمَرْتَهُ بالدُعآءْ فَقالْ لَبَیْکَ وَ سَعْدَیْکْها اَناَ ذا یا رَبِ مَطروحُ بَیْنَ یَدَیْکْ
فیلم در ایالتی اشغالشده در قسمت آلمانی ایتالیا (سالو) در سال ۱۹۴۴ میگذرد. فیلم به تقلید از کمدی الهی دانته به چهار بخش ورودی جهنم، محفل هوس، محفل مدفوع و محفل خون تقسیم شده است.
مرد يهودى گفت : يك قدم نمى گذارم از اينجا برداريد. هر چه پيامبر (ص ) با او نرمشنشان دادند، او بيشتر خشونت نشان مى داد تا آنجا كه عبا و رداى پيامبر را گرفت و دورگردن پيچيد و كشيد، كه اثر قرمزى آن ، در گردن مبارك پيامبر بجاى ماند و حضرت مىخواستند به مسجد بروند. مسلمين ديدند يك يهودى جلورسول الله (ص ) را گرفته است . مسلمين خواستند او را كنار بزنند و احيانا او را كتكبزنند. حضرت فرمود: نه من خودم مى دانم با رفيقم چه بكنم . شما كارى نداشتهباشيد آنقدر نرمش نشان دادند كه مرد يهودى اسلام آورده و در همان جا شهادتين را بهزبان جارى كرد. و گفت : اشهد ان لا اله الا الله و اشهد انكرسول الله . شما با چنين قدرتى كه داريد، اين همهتحمل مى كنيد. و اين تحمل يك انسان عادى نيست . و شما مسلما از جانب خداوند مبعوث شدهايد.
چه لطف استاله اله با کفی خاک که بربستی سر چرخش به فتراک
دل جام جهان نمای شاهیست آئینهٔ حضرت الهی است
کی باشد کین قفس بپردازم در باغ الهی آشیان سازم
لیس کلامی یفی بنعث کماله صل الهی علی النبی و آله
اين جمله تتمه كلام هدهد و به منزله تصريح به نتيجه اى است كه از بيان ضمنى سابقگرفته مى شود و بى پرده اظهار كردن حق است ، درمقابل باطل وثنيها و به همين جهت نخست كلمه (لا اله الا اللّه ) را كه كلمه توحيد است وتوحيد در عبادت خدا را مى رساند آورده ، آنگاه جمله (رب العرش العظيم ) را ضميمهكرده تا دلالت كند بر اينكه همه تدبيرهاى عالم ، منتهى به خداى سبحان مى شود، چونعرش سلطنتى عبارت است از مقامى كه همه زمامدارهاى امور آنجا جمع مى شوند و از آنجااحكام جاريه در ملك صادر مى شود. البته ، در جمله (رب العرش العظيم ) محاذاتديگرى نيز به كار رفته و آن محاذات با كلام هدهد در توصيف ملكه سباء است ، كه گفت :(و لها عرش عظيم ) و چه بسا همين گفتار هدهد، باعث شد كه سليمان به افراد خوددستور داد تا عرش او را نزدش حاضر كنند،
تا ندانی اله را ز نخست این گواهی نیاید از تو درست
قيامت در دوزخ سقر، به يقين و حق ، جاويدان خواهيد بود و اينك من در مدت زندگانى خودگريانم و در تمام عمر خود بر برادرم حسين عليه السّلام اشك خواهم ريخت ، بر آن كسگريه مى كنم كه پس از رسول صل الله عليه و اله بهترين مردم روى زمين بود پيوستهاز چشمانم اشك مانند باران بر گونه هايم جارى است كه آن را تمامى نيست .
یا الهی دور گردانم ز خلق تا روم با اولیا در زیر دلق
اعتقاد به لا اله الا الله قلعه امن خداست كه هر كس وارد ان شود از عذاب حق ايمنمى ماند. بايد از اسارت طاغوتها به در آمد و بند بندگى هارونها و مامونها را ازدست و دل گشود رو به خدا و ائمه هدى كه كانون ازادى و ازادگى اند كرد اما بشرطها وشروطها و انا من شروطها عقيده به امامت من از شرايطداخل شدن در اين حصار امن و قلعه ايمن است .
نیست آسان بحر را در کوزه پنهان ساختن عارفان را دل به اسرار الهی می تپد
220 - امام صادق عليه السلام فرمود: از سخت ترين چيزهايى كه خداوند بربندگانش واجب ساخته اين است كه او را فراوان ياد كنند، سپس فرمود: مقصود من گفتن(سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اكبر) نيست اگر چه اينها نيز ذكر و يادخداست بلكه مراد از ذكر، ياد نمودن خداوند در نزدحلال و حرام الهى است ، پس اگر به طاعتى برخورد به آنعمل كند و اگر با معصيتى مواجه شد آن را ترك كند.
اين نام مبارك كه از آن به لفظ جلاله ياد مى شود و 2698 بار در قرآن كريمبه كار رفته است ، در اصل اله بوده و همزه آن بر اثر كثرتاستعمال حذف شده است و با پيوستن الف و لام به آن به صورت الله در آمده است . اله به معناى ماءلوه است و ماءلوه به معناى معبود است يامتحير فيه (ذاتى كه همه عقلها و دلها درباره او متحير و سرگردانند )، يا مفهومى جامعبين اين دو .
درست همانطور که گلها و درختان به سوی نور خورشید رشد و نمو میکنند و از تابش آفتاب زندگی مییابند فرد بهایی در هنگام نماز قلب خود را به سوی مظهر ظهور الهی یعنی بهاءالله متوجه میسازد و روی خود را در طی نماز به جایی که تربت ایشان بر این کره زمین میباشد به عنوان نماد یک حقیقت باطنی برمیگرداند..
منم توحید اسرار الهی نموده سر ز ماهم تا بماهی