معنی کلمه خنافس در لغت نامه دهخدا خنافس. [ خ َ ف ِ ] ( ع اِ ) ج ِ خُنفَساء، جانور گنده بوی از جنس انسکت خبزدوک.( از منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ).خنافس. [ خ ُ ف ِ ] ( ع اِ ) شیر بیشه. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ).خنافس. [ خ َ ف ِ ] ( اِخ ) موضعی است نزدیک انبار. ( منتهی الارب ) .
جملاتی از کاربرد کلمه خنافس در دوران ابوبکر، عروه در جنگ دومة الجندل حضور داشت و یکی و فرمانده لشکر مسلمانان در جنگ خنافس. در زمان عمر بن خطاب، عروه را قاضی کوفه کند.