اینه لی
معنی کلمه اینه لی در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه اینه لی
او همیشه در کیف پول خود اینه / ژل ضدعفونیکننده دست و لوسیون و ریمل دارد و اعتراف کرده که بدون ریمل نمیتواند زندگی کند
مَنَت آن دنبه از دندان بگیرم خیالت غیر از اینه من بمیرم؟
یادمه وقتی اولین اجرا رو با راب انجام دادیم و از استودیو اومدم بیرون باب (راک) منو دید و گفت:واو… صدای بیسش مثله اینه که یه بوئینگ ۷۴۷ میخواد تیک آف کنه.. واقعاً اون حسی که اجرای اول با راب داشت بینظیر بود.
یکرو شوو یکجهت که انوار خدا در اینه ی دو رو مصور نشود
تُرکِ مسّه، چاچی به دَسْ اینه مَهْ قَسْ نٰاوُک به شَسْ خَنْجِرْ هٰاوِسَهْ مه قَسْ پیوَسْ
امینم که از زمان نوجوانی از طرفداران گروه ان.دابلیو.ای بود کار کردن با دکتر دره برایش سخت بود. امینم میگوید: «نمیخواستم که مثل یه آدم پاچه خوار باشم اما من فقط یه رپکن ساده از دیترویت بودم. من تا به آن روز هیچ آدم معروفی ندیده بودم چه برسه به دکتر دره». هرچند امینم بعد از جلسات اولیه ضبط کار با دره برایش آسان شد. روند ضبط به صورت کلی به دوبخش تقسیم میشد، تولید بیت و آهنگها توسط دکتر دره و رپ کردن امینم بر روی آن بیت و آهنگها. امینم توضیح میدهد: «هر بیتی که میزد من براش قافیه و شعر داشتم». او ادامه داد: «هر وقت مینشستم تا سروده هام بنویسم همش دربارهٔ یه چیز بود، کیرم دهنت، کیرم تو این، کیرم تو اون، کیرم پس کله دنیا، کس ننه همه، کیرم تو کون همه». در روز اول ضبط امینم و دره در ظرف یک ساعت ترانه اسم من اینه را ضبط کردند. سه آهنگ دیگر از آلبوم مانند ترانه «الگو» نیز در آن روز ضبط شدند.
عالم ظهور روی ترا گشته اینه ظاهر صفات و ذات تو ز اعیان ممکنات
اینه دستهی گُلْ به دَروُنه خارْمه اینه که بَورْدهْ آروُم و صَبر وُ قرارْمه
اما سفرای بیزانس پیش عثمان بیگ آمده وطلب اینه گول و بیله جیک ویارحصار را کردند که عثمان سخت و مخالفت کرد.پشتیبانی خوانین ترک از عثمان بیگ باعث شد بتواند به مرزهای ینیشهیر برسد ینیشهیر کلید فتح شهر بیزانسی بورسا و شهر ایزنیک هم بهشمار میرفت.
اینه دوزی :آینه یکی از ابزار اصلی واساسی ترکیبی وتکمیلی در بلوچی دوزی است که به آن زیبایی بیشتری میبخشد. برخی طرحها با اینه دوزی به کار میرود در پلیوردوزی معمولاً با اینه انجام میشود. در دوخت دمن دوچ فواصل طرح ها با اینه تکمیل می گردد . در سیاه دوزی هم معمولا اینه دوزی به شکل تکمیلی به آن اضافه می گردد.
با سوفسطائیان و سپس با سقراط، افلاطون و ارسطو سیر تفکر از هستیشناسی و کیهانشناسی و طبیعتشناسی به انسانشناسی تحول یافت و انسان بدل به پرسش اساسی گردید. تا قبل از این دوران پرسش اساسی این بود که طبیعت چیست، اما بعد از این دوران پرسش این شد که انسان چیست، در واقع کانون و مرکز فکر و تفکر تغییر کرد و بر محور انسان، انگیزهها و علایق او شکل گرفت. در این دوران حتی اخلاق زیر ذره بین عقل رفت و به روش علمی مورد نقد و پرسش قرار گرفت. «انسان میزان هرچیز است» پروتاگوراس در این دوره گفته شد. این دوره اوج خودش را در سقراط میبیند تا جایی که تنها جهانی که سقراط میشناسد، عالم انسان است و تمام تحقیقاتش محدود به این عالم است. سقراط در ساله «آپولوژی» میگوید «زندگی که در آن تأمل و معاینه (جستجو) نباشد، به زحمتش نمیارزد». در واقع سقراط فلسفه را «از هستیشناسی به انسانشناسی کشاند» و مسائل اخلاقی و در نتیجه سیاسی را اساس تفکر و پژوهش فلسفه قرار داد. برای اینه که سقراط، سقراطه هنوز هم. اینجا تعریف ماهیت «انسان» معنای سیاسی به خودش میگیره، ارسطو انسان را «حیوان سیاسی» یا اجتماعی تعریف میکنه؛ یعنی اینکه ذات انسان در جهان وجود داره بخاطر اینه که انسان در «مدینه» در «اجتماع انسانی» زیستن میکنه. در حالی که تا قبل از ارسطو و در نزد متفکران تمدنهای پیشین ذات انسان در جهان به دلیل حضور او در پیشگاه خدا یا خدایان است. از نظر ارسطو انسانی که قادر به زندگی کردن در جامعه نباشد، یا خدا است یا جانوری وحشی.
گر بیندازی این حجاب از روی شود اینهات کشف موی به موی