جوند
معنی کلمه جوند در لغت نامه دهخدا

جوند

معنی کلمه جوند در لغت نامه دهخدا

جوند. ( اِخ ) دهی از دهستان نهبندان بخش شوسف شهرستان بیرجند. دره ، معتدل. سکنه آن 605 تن. آب آن از قنات و محصول آن غلات و لبنیات و شغل اهالی زراعت و مالداری است. راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).

معنی کلمه جوند در فرهنگ فارسی

ده از دهستان نهبندان بخش شوسف شهرستان بیرجند دره معتدل سکنه ۶٠۵ تن .

معنی کلمه جوند در دانشنامه عمومی

جوند ( به لاتین: Jawand ) یک منطقهٔ مسکونی در افغانستان است که در ولسوالی جوند واقع شده است.
جوند (فیلم). جوند ( به هندی: Jhund ) یا گله ( به انگلیسی: Herd ) فیلمی هندی محصول سال ۲۰۲۲ و به کارگردانی ناگراج مانجوله است. در این فیلم بازیگرانی همچون آمیتاب باچان، آنکوش گدام، آکاش توسار، کیشور کادام و رینکو راجگورو ایفای نقش کرده اند.

جملاتی از کاربرد کلمه جوند

در فرگرد 2)) آمده است : ((ديدم روان مردى را كه زبان او را از دهانش ‍ بيرون كشيدهاندو ((خستران )) ( جانوران موذى همى جوند. سروش در پاسخ من گفت : اين مردبه گيتىسخن چينى كرده است .))
حضرت صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: اى معاذ! از امر عظيمى پرسش نمودى ! واندكى بعد فرمود: ده گروه از امت من با صورت و شمايلىمبدّل و ممسوخ ، محشور خواهند شد و خداوند، ميان آنان و مسلمين فاصله و جدايى مى اندازد.گروهى از آنان به صورت ميمون و گروهى به صورت خوك و دسته اى پايشان بهجاى سرشان و سرشان به جاى پايشان آمده است ، و صورت و سرشان بر زمين كشيدهمى شود، و گروهى با چشمانى نابينا محشور مى شوند كه نمى دانند به كجا بروند، ودسته اى آب دهان خود را مى بلعند و زبان خود را مى جوند و مايعى را قيح مى كنند كه همهاز آن گريزان و متنفرند، و گروهى دست و پايشان قطع شده و دسته ديگر بر شعله هاىآتش مصلوبند، و از عده اى چنان بوى تعفن به مشام مى رسد كه از بوى مردار بدتر استو بعضى لباسى از قطران بر تن دارند كه بدن آنان را احاطه كرده است .
بعضى به صورت ميمون ، برخى به صورت خوك ، بعضى پاها بالا و صورتشانپايين به سوى محشر كشيده مى شوند، برخى كور ولال ، بعضى زبانشان را مى جوند در حالى كه عفونت از دهانشان سرازير است واهل محشر از كثافت دهان آنان ناراحت مى شوند، برخى دست و پابريده ، بعضى بر شاخههاى آتش آويخته ، برخى بدبوتر از مردار گنديده و بعضى در پوشش آتشين واردمحشر مى شوند و آنها عبارتند از:
((محشور مى شود از امت من ده صنف در حالى كه متفرق هستند و جدا فرمود خداوند ايشان را ازبين مسلمين و تغيير داده است صورتهاى ايشان را بعضى از ايشان بر صورت ميمونهاهستند و بعضى بر صورت خوكها و بعضى از ايشان سرنگون هستند به طورى كهسرهايشان پايين و پاها بالا پس كشانده مى شوند با اين حالت به عذاب و بعضى ازايشان كور هستند و بعضى كر و گنگ و نمى فهمند و بعضى مى جوند زبانهاى خود راپس مى ريزد چرك از دهان ايشان به طورى كه تماماهل محشر از آنها پرهيز مى نمايند و بعضى از ايشان دست و پا بريده باشند و بعضىآويخته باشند برشاخه هايى كه از آتش است و بعضى متعفن تر از مردار و بعضى مىپوشند جبه هايى كه از قطران است و چسبيده است به پوست ايشان .
اما آنانى كه به صورت ميمونند، سخن چينانند. آنانى كه درشمايل خوك اند، اهل سحت و حرام خورى اند، و آنانى كه سرازير و سرنگون مى آيند، رباخوارانند. كوران ، ستمكارانند و كران ، در دنيا بهاعمال خود مغرور بوده اند و بدان مباهات مى كرده و عجب مى ورزيده اند. كسانى كهزبانهايشان را مى جوند، عالمان و قاضيانى اند كه اعمالشان مخالف سخنانشان بودهاست . آنانى كه دست و پايشان بريده شده است ، به همسايه خود آزار رسانده اند وكسانى كه بر آتش آويخته شده اند، از مردم نزد سلطان بدگويى كرده اند. اشخاصبدبو كسانى هستند كه از شهوات و لذات كامجويى مى كرده و حق خداوند را در اموالشانادا نمى كرده اند. و كسانى كه آن لباس را بر تن دارند،اهل تكبر و خودپسندى بوده اند)).(196)
دسته ششم كه زبانشان را مى جوند(35) علمائى هستند كه كردارشان با گفتارشانمخالف است .
بعضى از آنها به صورت ميمون ، بعضى به صورت خوك و بعضى به صورتوارونه محشور مى شوند. در حالى كه پاهايشان از بالا و صورتهايشان از پائين است وبر روى صورت كشيده مى شوند. بعضى از ايشان كور، وبرخى كر ولال و لايعقل هستند. جمعى زبانهايشان را مى جوند و از دهانشان خونابه و چركى جارى استكه اهل محشر از ايشان معذب و متنفرند.
اما آنهايى كه بر صورت ((ميمونها)) هستند، نمامها و سخن چينها كه كار آنها سخن چينى وفتنه انگيزى است . آنهايى كه بر صورت ((خوك )) هستند كسانى هستند كه از حرامپرهيز نمى نمودند. و آنهايى كه سرنگون هستند ((خورندگان ربا)) هستند. آنهايى كهكور هستند ((ظلم كنندگان در مقام حكم )) هستند و اما كر و گنگها پس ((صاحبان عجب بهاعمال خود)) هستند و آنهايى كه مى جوند زبانهاى خود را قاضيان و علمايى هستند كهعمل آنها مخالف با گفته آنها بود. دست و پا بريده ها ((اذيت كنندگان به همسايه ))هستند. آويخته هاى بر شاخه هاى آتش ، ((سعايت كنندگان نزد سلطان )) و كسانى كه بدبوتر از مردارند كسانى هستند كه ((پيروى كننده شهوات و لذات )) هستند و منع مىنمايند حق خداوند را كه در اموال ايشان است و اما پوشندگان جبه هاى آتش ،اهل ((كبر و فخر)) هستند.