معنی کلمه فرهنگ دان در لغت نامه دهخدا فرهنگ دان. [ ف َ هََ ] ( نف مرکب ) عالم. خردمند. دانشمند : شاه فرهنگ دان شعرشناس بیش از آن داستان که بود قیاس.نظامی.رجوع به فرهنگ شود.
جملاتی از کاربرد کلمه فرهنگ دان شاه فرهنگ دان شعر شناس بیش از آن دادشان که بود قیاس نادیده تخت ملک سعادت چنو ملک فرهنگ دان و زیرک و بازیب و فرّ و هنگ مر او را همه کس همی خواند دیو از او گشت فرهنگ دان با غریو