درمان شدن

معنی کلمه درمان شدن در لغت نامه دهخدا

درمان شدن. [ دَ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) معالجه شدن. علاج شدن. مداوا شدن :
چشم بادم همه بیماری و باز
همه درمان شوم ان شأاﷲ.خاقانی.|| چاره شدن.

معنی کلمه درمان شدن در فرهنگ فارسی

معالجه شدن علاج شدن مداوا شدن

جملاتی از کاربرد کلمه درمان شدن

من ز تو درمان دل جستم و دشمن شدی مصلحت من نبود در پی درمان شدن
رهین منت درمان شدن آسان نمی باشد طلای بی غشی چون درد بی درمان نمی باشد
دردها داری نهانی از در وحدت در آی درد مندی بایدت همدرد با درمان شدن