سبز پوشی

معنی کلمه سبز پوشی در لغت نامه دهخدا

سبزپوشی. [ س َ ] ( حامص مرکب ) عمل سبز پوشیدن :
فلک را داده سَرْوَش سبزپوشی
عمامش باد را عنبرفروشی.نظامی.سبزپوشی به از علامت زرد
سبزی آید بسروبن درخورد.نظامی.

معنی کلمه سبز پوشی در فرهنگ فارسی

عمل سبز پوشیدن

جملاتی از کاربرد کلمه سبز پوشی

سبز پوشی چو فصل نیسانی سرخ‌رو‌یی چو صبح نورانی
فلک را داده سَروَش سبز پوشی عمامش باد را عنبر فروشی