روز افروز

معنی کلمه روز افروز در لغت نامه دهخدا

روزافروز. [ اَ / زَف ْ] ( نف مرکب ) تابناک. روشنگر. روشنی بخش :
ای دریغا نور ظلمت سوز من
ای دریغا صبح روزافروز من.مولوی.چون نباشم همچو شب بی روز او
بی وصال روی روزافروز او.مولوی.

معنی کلمه روز افروز در فرهنگ فارسی

تابناک . روشنگر . روشنی بخش

جملاتی از کاربرد کلمه روز افروز

هست درردیجور شبهت رای روز افروز تو نور آن ناری که شب موسی عمران یافتست
شاهد مه روی رویش چون بر اندازد تتق مهر روز افروز را بر طلعتش مفتون کنند
شب گشت و خبر نیست مرا از شب و روز روز است شبم ز روی آن روز افروز
فلک تو گفتی در سوگ مهر روز افروز سیاه کرد بیکبار درع و پیراهن
چرا خورشید روز افروز رویت نهان در چین شبگون سایبانست
طلعتش آفتاب روز افروز روشنایی فزای و ظلمت سوز
چون نباشم همچو شب بی روز او بی وصال روی روز افروز او
ای دریغا نور ظلمت‌سوز من ای دریغا صبح روز افروز من