درباس

معنی کلمه درباس در لغت نامه دهخدا

درباس. [ دِ ] ( ع اِ ) شیر درنده. ( منتهی الارب ). اسد. ( اقرب الموارد ). || سگ گزنده. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).

معنی کلمه درباس در فرهنگ فارسی

شیردرنده، سگ گزنده
شیر درنده اسد یا سگ گزنده

جملاتی از کاربرد کلمه درباس

یکی از امرای صومایی بنام امیرسیف الدین مؤسس عشیرهٔ کردتبار بوده که در دوره حکومت ترکمانها (قرن نهم هجری) در آغاز ناحیه درباس یا دریاس را از تصرف یکی از طوایف ترکمانها خارج ساخت و صاحب آن منطقه شد، بعدها نیز مناطق دۆڵی باریک، آختاچی، ایل تیمور و سلدوز را به متصرفات خود ضمیمه نمود به تدریج حکومتی نیرومند و مقتدر را تشکیل داد و حکومت و طوایفش را بنام خود «مُکری» نامگذاری کرد و مدتی زیاد بدون جنگ حکومت کرد. آختاچی یا آختاسی و تیمور، نام خوانین و حکام مغول بوده که روزگاری بر این مناطق فرمانروایی می‌کردند.