معنی کلمه رنگ بریدن در لغت نامه دهخدا
چه حرف پیش برم پیش تندی خویش
که رنگ و سمع بریده ست تیغ ابرویش.عبداللطیف خان ( از بهار عجم ).تا تیغ بدست یار دیده ست
رنگ از رخ خون من بریده ست.خالص ( از بهار عجم ).نی همین از تیغ رگهای شهیدان می برد
رنگ خون را هم ترشرویی جانان می برد.اشرف ( از آنندراج ).