درانک

معنی کلمه درانک در لغت نامه دهخدا

درانک. [ دَ ن ِ ] ( ع اِ ) ج ِ دُرنوک. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به درنوک شود. || ج ِ دِرنِک. ( اقرب الموارد ). رجوع به درنک شود.
درانک. [ دَ ن َ ] ( اِخ ) دریایی است که آنرا به یونانی غالاغاطیتون خوانند و گویند مقام فرشتگان است. ( برهان ) ( جهانگیری ).

معنی کلمه درانک در فرهنگ فارسی

دریایی است که آنرا به یونانی غالا غاطیتون خوانند و گویند مقام فرشتگان است .

جملاتی از کاربرد کلمه درانک

در جریان شامگاه ۹ ترمیدور (۲۷ ژوئیه ۱۹۷۴)، کافینهال همراه با ۸ یا ۱۰ هزار مرد از بخشداری‌ها و یک گروهان توپ‌خانه موفق شدند تا هنریوت را از کمیته امنیت عمومی به تالار شهر پاریس بی‌آورند. کنوانسیون متعاقب این رویداد، تمامی شورشی‌ها را یاغی خواند. پس از حوالی نیمه شب، نیروهای منتسب به کنوانسیون همانند طوفان به ساختمان وارد شدند. برخی منابع می‌گویند که کافینهال، درانکین هنریوت را از پنجره دور انداخت و فریاد زد که «تو احمق! این بزدلی تو است که ما را به گم‌راهی کشانده‌است»! طبق ارنیست هامیل، گفته فوق یکی از داستان‌های است که توسط باریری شایع شده‌است. کافینهال پا به فرار گذاشت و از طریق کنار دریای سین خود را به الی دیس سنگنیز رساند، جای که قایق‌ران‌های هم‌وطن وی از منطقه کانتال او را مخفی کردند. در نهایت گرسنگی او را مجبور ساخت تا از پناهگاه خارج شده و در ۵ اوت او به خانه کدبانوی خود مَم نیگری در منطقه رو مونتورگویل برود، اما از جانب وی پذیرفته نشد. او با کسی روبرو شد که به وی پول عاریت داد و پذیرفت تا او را مخفی کند، اما بعداً مستقیماً به پلیس رفت تا او را افشا کند. نُه روز بعد، کافینهال که کاملاً خسته شده بود، دستگیر گردید.