اشواک

معنی کلمه اشواک در لغت نامه دهخدا

اشواک. [ اَش ْ ] ( ع اِ ) ج ِ شَوک. ( منتهی الارب ) ( المنجد ). خارها. ( آنندراج ).
اشواک. [ اِش ْ ] ( ع مص ) خار برآوردن درخت. یقال : اشوکت الشجرة اشواکاً ( علی الاصل ). ( منتهی الارب ). خاردار بودن درخت یا پرخار بودن آن. ( از المنجد ). با خار بسیار شدن درخت. ( تاج المصادر بیهقی ).

معنی کلمه اشواک در فرهنگ معین

( اَ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ شوک ، خارها.

معنی کلمه اشواک در فرهنگ عمید

= شوکšo[w]k

معنی کلمه اشواک در فرهنگ فارسی

خارها، جمع شوک
( اسم ) جمع شوک خارها .
خار بر آوردن درخت . خار دار بودن درخت یا پر خار بودن آن .

معنی کلمه اشواک در ویکی واژه

جِ شوک ؛ خارها.

جملاتی از کاربرد کلمه اشواک

در سال ۱۹۲۰ برای ادامه تحصیل به قاهره رفت. در ۱۶ سالگی وارد دانشگاه عبدالعزیز شد. پس از آن به دانشگاه دارالعلوم راه یافت. وی در دوران دانشجویی، از دانشجویان مستعد و با پشتکار بود و توجه استادانش را به خود جلب کرد. با پایان دوران دانشجویی، به استخدام وزارت تعلیم و تربیت مصر درآمد. او به عنوان نویسنده و منتقد اغلب اوقاتش را صرف ادبیات می‌کرد. رمانی به نام اشواک (خارها) نوشت و حتی با نقدهایش نجیب محفوظ، رمان‌نویس مصری را از گمنامی درآورد.