توپچی باشی
معنی کلمه توپچی باشی در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه توپچی باشی
در زمان شاه عباس صفوی گروهی جدید از تفنگچیها به وجود آمد که به سبب استفاده از تفنگ جزایر/ جزائر/ جزائری (تفنگی کوتاه با قطر دهانة بزرگ)، به آنها جزایرچی/ جزائرچی یا جزائری انداز میگفتند. این دسته از تفنگچیها به خنجر و اسلحهٔ جزائر مجهز بودند و وظیفهٔ نگهبانی از حیاط درونی کاخ عالیقاپو را بر عهده داشتند. به نوشته شاردن جزائرچیان تحت فرمان تفنگچی آقاسی بودند اما به گفته سانسون، فرمانده گروه چهارهزار نفری جزائرچیان در دوره شاه سلیمان اول صفوی (۱۰۷۷ـ ۱۱۰۵) توپچی باشی بوده است. البته چون وظیفة اصلی جزائرچیان نگهبانی بوده و بیشتر از میان غلامان انتخاب میشده اند، می بایست تحت فرمان ایشیک آقاسی بوده باشند. چون جزائرچیان بیشتر نگهبان بوده اند، کشیکچی نیز نامیده شده اند.
دختر یعقوب علی خان توپچی باشی یکی از رجال قوم درانی بود.
توپچیباشی ("رئیس توپچی ها") فرمانده توپخانه سپاه امپراتوری صفوی بود. او مسئول توپخانه و مواد مورد نیاز در رابطه با قطعات توپخانه هم بود. توپچی باشی تعدادی خدمه نیز داشت و علاوه بر آنها چندین رده از او پائینتر هم زیر نظر او بودند. اصطلاح توپچی باشی برای تمیز دادن فرماندههای توپخانههای شهرها و ولایات دیگر در امپراتوری نیز به کار برده میشد.
در شروع نبرد، دو جناح صفویان در برابر تاختوتازهای ازبکها مجبور به عقب نشینی شدند، به طوری که ازبکان پیروزی خود را حتمی دانسته و شروع به غارت اموال صفویان در عقب لشکر کردنند. هنگامیکه عبیداللهخان ازبک از پیرامونیان خود پیام شادباش بابت پیروزی میشنید، یک نقطه سیاه تار را دید که هنوز در دوردست برپا و برجا بود. گفت: چیزی میبینم که میتواند بخشی از لشکر قزلباش باشد و اگرچه ازبکهایی که نزدیک او مانده بودند بدنبال گریز همه قزلباشها پافشاری میکردند که چنین چیزی نمیشود ولی سرانجام عبیداللهخان مردی را برای شناسایی فرستاد، در آن زمان دیگر دیر شدهبود، زیرا شاه طهماسب همراه با قورچیان و توپچیان شروع به پیشروی به سمت قلب ازبکان کرد، شاه به استاد شیخی بیک توپچی باشی دستور شلیک به دشمن را داد، ازبکان که آشنایی با توپهای جنگی نداشتند در اثر شلیک یکباره دهها توپ و چندین هزار تفنگ قورچیان غافلگیر شده به طوری که قلب سپاه آنان سردرگم شده و مجبور به عقب نشینی شد، جناحهای ازبکان پس از اطلاع از عقب نشینی قلب سپاه، آنها نیز به سمت آمودریا عقب نشستند. روز بعد که شاه طهماسب از عقب نشینی کامل ازبکان آگاه یافت به دلیل اتفاقات پیش آمده به سمت عراق عرب بازگشت.
نادر شاه افشار مشهد را بعنوان پایتخت خود قرار داد به دلیل اهمیتی که به زیارت آن پیش از رزمها معتقد بود. میرزا محمدکاظم مروی نویسنده عالمآرای نادری ضمن اشاره به زیارت حرم توسط نادر شاه از عنوان ارض اقدس برای آن استفاده میکند: «نادر روز سهشنبه پانزدهم رمضان المبارک سال ۱۱۴۳ هجری قمری هنگامی که برای فتح هرات از مشهد خارج شد اولا وارد آستان معدلت بنیان علی بن موسی الرضا (ع) شد و فاتحه خوانده به جهت فتح و ظفر از درگاه صمدیت و حرمت آن معصوم شهید غربت استغاثه و مسألت نمود و با دیدهٔ گریان جبهه فر فلک آسای خود را بر آستان آن درگاه ملایک سجدهگاه ساییده به دل کباب و دیده پر آب بر خود لازم نمود که بعد از فتح هرات ایوان صحن مقدس که مشهور به «صفهٔ علیشیر» و گلدستهٔ بالای سر مبارک منسوب به شاهرخ بن امیر تیمور را به تنگهٔ طلا مصفا کرده به اتمام رساند بعد از نذورات از آن مکان فردوس علامات بیرون آمده عازم گردید» در ادامه مینویسد که نادر پس از فتح هرات «به عنوان سیر و تفریح داخل قلعه شده، دور و گشت مینمود که چشم جهانگشا بر حوض سنگ سفید افتاد، در دم مقرر فرمود که توپچی باشی آن حوض را حرکت داده به عراده حمل و نقل ارض اقدس نماید؛ و مطمح نظر فیض اثر مصروف بر آن بود که سنگ را در میان صحن مقدس نصب نماید.»
منطقه قفقاز در دورهٔ پس از جدایی از ایران در منابع جمهوری آذربایجان، ارمنستان و گرجستان مورد توجه قرار گرفتهاست. در میان شخصیتهای این دوره میرزا محمد علی کاظمبیک، عباسقلی آقاقدسی معروف به باکیخانوف، آخوندزاده، میرزا جعفر توپچی باشی، اسماعیل کوتکاشینلی، قاسم ذاکر، حاج زینالعابدین شیروانی، میرزا آدگوزلبیک، میرزا جمال و کریم آقا فاتح از شمار افراد برجستهای بودند که با نگارش کتابها، ترجمه و آموزش در مرکزهای علمی آن زمان، از جمله در تفلیس، در توسعه شرقشناسی و ایرانشناسی تأثیرگذار بودهاند.