معنی کلمات حرف "س" - صفحه 3
- سویداء
- سير
- سيز
- سين
- سَش
- سپارنده
- سپاسه
- سپاه شدن
- سپاه صلح
- سپاه کشی
- سپاهدار
- سپر افکندن
- سپرزی
- سپرچه
- سپست
- سپسی
- سپندآسا
- سهمیدن
- سهیدن
- سواد اطلاعاتی
- سوارگان
- سواری کردن
- سوایم
- سوتام
- سوخت فسیلی
- سوخترسان
- سودا پختن
- سودانی
- سوداپرست
- سوراخ کردن
- سورتمه
- سورپرایز
- سورپریز
- سورچران
- سوسیس
- سوغان
- سولقان
- سولوق
- سونیتا
- سنگ سپاهان
- سنگ صبور
- سنگ فرش
- سنگ لاجورد
- سفارشات
- سفاله
- سفالگر
- سفت گر
- سفر زیارتی
- سفر ۲
- سفرجل
- سفرساز
- سفرنگ
- سفرکردن
- سفسطی
- سفندارمذ
- سفوف
- سفّاح
- سفید کردن
- سفیدبخت
- سفیدرو
- سفیرکبیر
- سقامت
- سقراق
- سقرگه
- سقط خودبهخودی
- سرکوبه
- سست ریش
- سزارین
- سریراس
- سریار
- سری غالب
- سرگزین
- سرگزیت
- سرگروه
- سطح فعال
- سطح مبنا
- سعفص
- سعفه
- سعي
- سعیده
- سغری
- سردباد
- سردادن
- سرداب
- سرد یافتن
- سرخوردگی
- سرخوانی
- سرخرگچه
- سرخاره
- سرخ کردن
- سرخ شدن
- سه چرخه
- سه خواهران
- سنگ تیره
- سنگ دیواره
- سنگ روشن
- سنگ مادر
- سنگ گوش
- سنگاب
- سنگتراشی
- سنگسری
- سنگفرش
- سنگ تاب
- سنگ آهکی
- سنور
- سنج پایی
- سنتوری
- سنتز برگشتی
- سنت کردن
- سنبوت
- سنبل الطیب
- سمر شدن
- سهم زد
- سلانه
- سلحشوران
- سلحشوری
- سلدوز
- سلسلش
- سلسله سوم اور
- سلسله ۱
- سلسلهای
- سلطاننشین
- سلندر
- سرناچی
- سرمایش مغناطیسی
- سرماهی
- سرماند
- سرمازدگی
- سرمادوست
- سرفه کردن
- سرعشر
- سرعت گردش
- سرعت کلی
- سرگرفتن
- سرکوب کردن
- سرکشتی
- سرپیشخدمت
- سرپهن
- سرپرستار
- سرپرست گروه
- سرپایان
- سرپاش
- سرپاس
- سقف ۱
- سقط گفتن
- سطح مقطع
- سطح دسترسی
- سطح جزئیات
- سطح تحلیل
- سطاره
- سست زخم
- سرگرم کردن
- سر به نیست
- سر بر خط نهادن
- سر باز نهادن
- سذاب
- سد نفوذ
- سد رأی
- سد جنبش
- سد ابر
- سخونت
- سختکاری
- سرآمدن
- سرآزاد
- سرآخر
- سر و کله زدن
- سر و مر
- سر فرمانروا
- سر صاف
- سر خود گرفتن
- سراکونی
- سراً و جهراً
- سرانیدن
- سرانسان
- سراندرون
- سراسیمه وار
- سراسرنما
- سرازیرشدن
- سراجه
- سرائیدن
- سال گرفتی
- سال گره
- سالدات
- سالداران
- سالمه
- سالنگاشت
- سالوک
- سامان شدن
- ساچمه
- ساکسفون
- ساکن گشتن
- سایح
- ساید بای ساید
- سایدا
- سایه آمیز
- سایه روشن
- سایه زده
- سایه شکن
- سایه پوش
- سایه چشم