معنی کلمه سين در لغت نامه دهخدا
سین. ( اِخ ) نام حضرت رسالت صلوات اﷲ علیه و آله. ( برهان ). در یس ، یاسین «و یاسین معناه یا انسان او یاسید». ( ؟ ) ( منتهی الارب ) ( از حاشیه برهان چ معین ).
سین. ( اِخ ) نام شهر چین است و معرب آن صین باشد. ( آنندراج ). رجوع به صین و چین شود.
سین. ( اِخ ) در بابل سین را رب النوع ماه میدانستند. ( ایران باستان ج 1 ص 202 و 382 ).
سین. [ ی ِ ] ( اِخ ) آسوان. از شهرهای مصر قدیم که امروز آن را آسوان نامند. ( فرهنگ فارسی معین ).
سین. ( اِخ ) ( سئین ) دهی است از دهستان ایردیموسی بخش مرکزی شهرستان اردبیل. دارای 469 تن سکنه. آب آن ازرود سئین. محصول آنجا غلات و حبوبات. شغل اهالی زراعت و گله داری است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4 ).