سرگرم کردن

معنی کلمه سرگرم کردن در لغت نامه دهخدا

سرگرم کردن.[ س َ گ َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) مشغول کردن :
به یک آتش چو داغ لاله میسوزم در این گلشن
نه هر شمعی تواند کرد چون پروانه سرگرمم.صائب ( از آنندراج ).

معنی کلمه سرگرم کردن در فرهنگ فارسی

مشغول کردن

معنی کلمه سرگرم کردن در ویکی واژه

intrattenere

جملاتی از کاربرد کلمه سرگرم کردن

ادبیات عامه‌پسند یا ادبیات مردم‌پسند یا ادبیات عامه یا ادبیات عوامانه یا ادبیات توده‌پسند یا ادبیات همه‌خوان بخشی از فرهنگ عامه و گونه‌ای از ادبیات است که مخاطبانش تودهٔ مردم هستند و بر پایهٔ ذوق و سلیقه و علاقهٔ آنان پدید می‌آید. هدف اصلی این نوع ادبیات سرگرم کردن خواننده است و از همین رو در پدید آوردن آن‌ها موازین هنری و خلاقیت ادبی نقش ندارد.
آتش‌بازان یا آتش‌افروزان بازیگران دوره‌گرد یا دسته ای از نوروزخوانان بودند که با لباس‌های رنگارنگ غالباً مضحک و آرایش غلیظ به آتش‌بازی، خواندن آواز و رقص می‌پرداختند. اینان با رقص و آوازخوانی و پرداختن به طنز و هجو و لودگی، ضمن سرگرم کردن مردم، نوروز و بهار را نوید می‌دهد.
مدت زمانی از آن ماجرا می‌گذرد و پیپ کوچک، توسط زنی میانسال و ثروتمند موسوم به «میس هاویشام» (یکی از استادانه‌ترین شخصیت‌های خلق‌شده توسط دیکنز) اجیر می‌شود تا گهگاه برای همنشینی و سرگرم کردنش پیش او بیاید. هاویشام که در گذشته‌ای دور و به هنگام عروسی، معشوقش او را بیرحمانه ترک گفته، از آن زمان، به زنی دلسرد و انتقام‌جو بدل گشته‌است. او «اِستِلا»، دخترکی زیبا، اما گستاخ و مغرور را به فرزندی پذیرفته است تا به او بیاموزد که چگونه مردان را به بازی گرفته و بدینسان انتقام خویش را توسط او از مردان بستاند. پیپ کوچک در آن خانه به استلا دل می‌بندد و تحت تأثیر توهین‌ها و آزارهای دخترک، نخستین آرزوهایش مبنی بر ترک زندگی محقر و روستایی و زیستن چون نجیب‌زادگان، در او نقش می‌بندد.