سرگزین

معنی کلمه سرگزین در لغت نامه دهخدا

سرگزین. [ س َ گ ُ ] ( اِ مرکب ) آن باشد که کسان حاکم از هر گله گوسفند و گاوو ایلخی اسب یک گوسفند و یک گاو و یک اسب انتخاب و گزین کرده بگیرند. ( برهان ) ( جهانگیری ). عمده از مواشی که برای حاکم انتخاب کنند. ( آنندراج ) :
اندر آن میدان که راند فوج دشمن چون رمه
تیغ او از گله بدخواه خواهد سرگزین.ذوالفقار علی شیروانی.

معنی کلمه سرگزین در فرهنگ معین

( ~ . گُ ) (اِمر. ) انتخاب تعدادی دام (گاو، گوسفند، اسب ... ) توسط عمال حاکم که از گله جدا می کردند و می بردند و آن رسمی معمول بود.

معنی کلمه سرگزین در فرهنگ عمید

گاو و گوسفند یا اسب که در قدیم برای پادشاه یا حاکم از گله جدا می کردند و می برند.

معنی کلمه سرگزین در ویکی واژه

انتخاب تعدادی دام (گاو، گوسفند، اسب...)
توسط عمال حاکم که از گله جدا می‌کردند و می‌بردند و آن رسمی معمول بود.

جملاتی از کاربرد کلمه سرگزین

در گذشته در شهر اراک ازدواج درون گروه (ازدواج فامیلی) رواج داشت و همین امر سبب شده است که اکثر مردم که بیشتر روستایی بودند با هم همخون باشند، اما زندگی جدید شهری و افزایش روابط اجتماعی میان زنان و مردان در اداره‌ها، کارخانه‌ها و دانشگاه سبب شده که دایره همسرگزینی از حالت محدود بیرون بیاید. هرچه زندگی شهری بیشتر به طرف صنعتی‌سازی حرکت می‌کند، دایره همسرگزینی نیز وسیع‌تر می‌گردد که می‌توان این حرکت را ازدواج درون گروه به طرف ازدواج در محله، ازدواج در شهر، ازدواج در شهر دیگر و حتی ازدواج در خارج از کشور تعبیر کرد.