سپاه کشی
معنی کلمه سپاه کشی در فرهنگ معین
معنی کلمه سپاه کشی در فرهنگ فارسی
معنی کلمه سپاه کشی در ویکی واژه
جملاتی از کاربرد کلمه سپاه کشی
ز سغد اندرون تا به جیحون سپاه کشیده رده پیش هیتال شاه
ظفر به پیش سپاه تو نامزد گردد اگر سپاه کشی سوی مصر و بصره و شام
وزآن روی دلخسته لختی سپاه کشیدند سوی سپهبد به راه
برفتند نزد سپهبد سپاه کشیدند پس اژدها را به راه
از آن روی نوشاد و طنجه سپاه کشیدند بر دشت آوردگاه
شکست لشکر صبر و گریخت شحنه عقل چو در دیار دلم عشق تو سپاه کشید
لب رود بگرفت و راه سپاه کشیدند دیده همه سوی راه
کنون که سوی خراسان همی سپاه کشی هزار شاه چو کسری سپاهدار تو باد
اگر آید وگرنه من با سپاه کشیدم به پیگار آن کینه خواه
از آنجا که بد پهلوان سپاه کشیدی به قنوج یک ماهه راه