سایح
معنی کلمه سایح در فرهنگ معین
جملاتی از کاربرد کلمه سایح
ابومحمد مرتعش، جعفر خلدی، ابوبکر محمدبن داودالدقی، احمدبن محمدالسایح
یکی لوحیست دل لایح در آن دریای خون سایح شود غازی ز بعد آنک صد باره شهید آید
کی شنود این بانگ را بیگوش ظاهر دم به دم تایبون العابدون الحامدون السایحون
دلا برو بر یار و مباش بسته خویش که سایح و سبک و چابک و جریدستی
شیخ الاسلام گفت: که بوالفرج ورثانی٭ گوید: کی ابوالقاسم سایح جائی نشسته بود در مهمانی با قومی، گویندهٔ برخواند:
بوالقاسم سایح دست راست برآورد بانگی بکرد و بیفتاد، بپاسیدند برفته بود رحمه اللّه.