سوداپرست

معنی کلمه سوداپرست در لغت نامه دهخدا

سوداپرست. [ س َ / سُو پ َ رَ ] ( نف مرکب ) آنکه مطیعهوی و هوس خویش باشد. || شهوت پرست. || آنکه خیالات باطل کند. ( فرهنگ فارسی معین ).

معنی کلمه سوداپرست در فرهنگ معین

( ~ . پَ رَ ) [ ع - فا. ] (ص فا. ) ۱ - شهوت پرست . ۲ - خیالباف .

معنی کلمه سوداپرست در فرهنگ عمید

۱. کسی که مطیع هوا و هوس خود باشد.
۲. خیال باف.

معنی کلمه سوداپرست در فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - آن که مطیع هوی و هوس خویش است . ۲ - شهوت پرستی . ۳ - آنکه خیالات باطل کند .

معنی کلمه سوداپرست در ویکی واژه

شهوت پرست.
خیالباف.

جملاتی از کاربرد کلمه سوداپرست

از سر بی‌مغز این سوداپرستان امل بیضه‌ها پنهان به زیر بال عنقا کرده‌اند
خط کشیدم بر سر سوداپرست خویشتن ساده لوحان جهان چین جبین پنداشتند
به مجنون نسبت سوداپرستانت نمی‌باشد ز آدم فرق بسیارست تا غول بیابانی
همه سوداپرست تو همه عالم به دست تو نفسی پست و مست تو نفسی در خمار تو
از وصل یار دست بشو کاین هوس جلال برتر ز پایه سَر سوداپرست تست
سر سوداپرست‌، آوارگی تا کی کشد یارب گرفتم بالشی دیگر ندارم‌، کنج زانویی