سر به نیست

معنی کلمه سر به نیست در فرهنگ معین

( ~ . بِ ) (ص مر. ) (عا. ) نابود، معدوم .

معنی کلمه سر به نیست در فرهنگ عمید

نابود، معدوم.
* سربه نیست شدن: (مصدر لازم ) [عامیانه، مجاز] معدوم شدن.
* سربه نیست کردن: (مصدر متعدی ) [عامیانه، مجاز] معدوم ساختن، نابود کردن.

معنی کلمه سر به نیست در فرهنگ فارسی

( صفت ) معدوم نابود . یا سربه نیست شدن . معدوم شدن . یا سر به نیست کردن . معدوم کردن .

معنی کلمه سر به نیست در ویکی واژه

(عا.)
نابود، معدوم.

جملاتی از کاربرد کلمه سر به نیست

امید هست اینکه بیابیم هر چه نیست اکنون که سر به نیست برآورده هست ما
و گفت: سر به نیستی خود فرو بردم چنانکه هرگز وادید نیابم تا سر به هستی تو برآرم چنانکه به تو بیک ذره بدانم گفت: در سرم ندا آمد که ایمان چیست گفتم خداوندا آن ایمان که دادی مرا تمامست.
آقای گام که پیرمردی کثیف و تنبل است، برای فرار از ضربه‌های ماهیتابه پری ساکن در وان حمام (که نسبت به باغچه حساس است)، سعی می‌کند جیک سگه که باغش را خراب می‌کند سر به نیست کند ولی نیروهای نیکی به او این اجازه را نمی‌دهند…