سفرجل

معنی کلمه سفرجل در لغت نامه دهخدا

سفرجل. [ س َ ف َ ج َ ] ( ع اِ ) آبی و میوه بهی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). میوه بهی که به و آبی نیز گویند. ( غیاث ). رجوع به تحفه حکیم مؤمن و اختیارات بدیعی و الفاظالادویه شود.

معنی کلمه سفرجل در فرهنگ معین

(سَ فَ جَ ) [ ع . ] (اِ. ) به ، درختِ به .

معنی کلمه سفرجل در فرهنگ عمید

۱. به.
۲. درخت به، بهی.

معنی کلمه سفرجل در فرهنگ فارسی

بهی، درخت به، سفارج وسفارال جمع
(اسم ) آبی بهی جمع : سفارج سفارل . یا سفر جل هندی . به هندی یکی از گونه های درخت به است .

معنی کلمه سفرجل در ویکی واژه

به، درختِ به.

جملاتی از کاربرد کلمه سفرجل

ز بویت بردمد شاخ شکوفه ز خویت بروزد بوی سفرجل
به معلولی تن اندر ده که یاقوت از فروع خور سفرجل رنگ بود اول که آخر گشت رمانی
ابراهیم سفرجلانی (۱۶۴۵–۱۷۰۰م) (نسب: ابراهیم بن محمد بن ابراهیم بن عبدالکریم) ریاضی‌دان و شاعر شامی در سدهٔ هفدهم میلادی/ یازدهم هجری بود. از اهالی دمشق بود. دیوان شعر او برجای مانده است.