سرپهن

معنی کلمه سرپهن در لغت نامه دهخدا

سرپهن. [ س َ پ َ ] ( اِمرکب ) نوعی از رستنی باشد. ( آنندراج ) ( اشتینگاس ).

معنی کلمه سرپهن در فرهنگ عمید

هرچه سر آن پهن تر از قسمت پایین باشد، دارای سر پهن.

معنی کلمه سرپهن در فرهنگ فارسی

نوعی از رستنی باشد
( صفت ) ۱ - چیزی که قسمت فوقانی آن پهن باشد . ۲ - کسی که سرش مسطح و پهن باشد .

جملاتی از کاربرد کلمه سرپهن

و جمله سر را از پنجاه و پنج پاره استخوان بیافرید و در هم پیوست به بندهای باریک تا اگر یک گوشه را آفتی رسد آن دیگران به سلامت بمانند و همه شکسته نشوند. و دندانها بیافرید بعضی سرپهن تا لقمه آس کند و بعضی را سر باریک و تیز تا طعام خرد کند و ببرد و به آسیا اندازد. پس گردن از هفت مهره بیافرید و برگ و پی که بر وی پیچیده محکم بکرد و سر بر وی ترکیب کرد. و پشت از بیست و چهار مهره بیافرید و گردن بر وی نهاد. پس استخوانهای سینه بیافرید بر پهنا و در آن مهره ها ساخت. و همچنین دیگر استخوانها و شرح آن دراز است.