معنی کلمات حرف "خ" - صفحه 15
- خسران زده
- خوز زن
- خوزه بخت
- خوش اباد
- خوش اداب
- خوش اطوار
- خوش امدن
- خوش امدگویی
- خوش اندازه
- خوش اوازی
- خوش اهنگی
- خجلت دادن
- خجلت زده
- خجلت زدگی
- خجلت ناک
- خدا مراد
- خدا را
- خدا ناپسند
- خدا نکرده
- خدا ناترس
- خشت و گل
- خشت پسین
- خشتامن
- خشتک شلوار
- خشخاشی
- خشعت
- خشتیانک
- خشک بند
- خشمگنی
- خشم خود را فرو
- خط پیما
- خوردنی پز
- خوردنیها و اشامیدنیها
- خورده برده
- خورده بینی
- خورده پز
- خورده چشمه
- خوردگی اند
- خوردگی اهن سه ظرفیتی
- خوردگی بین بلوری
- خوزده
- خورگاه
- خورچه
- خوره زردی
- خورمک
- خوردگی جوی
- خوردستان
- خورد کردن
- خودیونش
- خودیابی
- خواجه نظام الملک
- خواجه ها
- خوار تر
- خواران
- خوارتن
- خرمست
- خروش نمودن
- خرد و درشت
- خدابخش خان
- خدائی شدن
- خدائی رحم
- خداوند هفته
- خداوردی کندی
- خلاف شهود
- خلال نارنج
- خلبی
- خلخا
- خلخاب
- خلدونیه
- خلصه
- خلف وعد
- خلفاء راشدین
- خلفای بنی عباس
- خط ازادی
- خط اماده
- خط اموز
- خدیجه دختر عبیری
- خدیوجم حسین
- خر اسیا
- خوکبانی
- خوگان
- خوگر شده
- خویشتن بیزار
- خویشتن پرست
- خویلد
- خیا
- خدمت رسیدن
- خدمت کنان
- خدمت کننده
- خدمتکاران بهشت
- خدمۀ خط پرواز
- خونه
- خونچه
- خونچک
- خونگر
- خونیق
- خونیک باز
- خونیک بالا
- خونیک زیرک
- خونیک پائین
- خوش پرگار
- خوش پیام
- خوش پیغام
- خوش چهره
- خوش کلامی
- خوش کمر
- خوش گداز
- خوش پوش
- خوش گذراندن
- خوش گذشتن
- خاک فشاندن
- خاک فقیر
- خاک قرمز
- خاک قند
- خاک مراد
- خاک مردان
- خاک مطبق
- خاک نهاد
- خانه پرور
- خانه کیان
- خانواده نوح
- خانپور
- خانۀ بهداشت
- خانی من
- خانی یک
- خفته پشت
- خانیت
- خرابی بالا اورد
- خراسانی محله
- خراس بان
- خرازی محسن
- خرازی فروشی
- خواسته بخش
- خواسته بخشی
- خورشیدرخ
- خوش خیال
- خوش سماع
- خوش مکان
- خوش گریز
- خویمن
- خیز قاره
- خرازی فروش
- خراس خراب
- خراسانلو
- خراسانه
- خراشادی
- خراش و خروش
- خراسی
- خراس خسیسان
- خطاب عرفی
- خطا گیر
- خطاب اعتبار
- خطاب اهانت
- خطاب تکذیب
- خریدار داشتن
- خزان شدن
- خزانۀ ژن
- خرده برنج
- خانه نشین شدن
- خط نصف النهار
- خمی
- خوش طبع شدن
- خون خفته
- خزالی
- خشیجان
- خلبان سکان دار
- خط مسلمی
- خسروگرد
- خار چینی
- خط پنجه
- خورنق حیره
- خوش پشت
- خون سبیل
- خشک چوب
- خوش فطرت
- خلاف شرع
- خره زا
- خط چراغ جنگی
- خاکدانه
- خرد نقش
- خر تنبلی
- خلاف کاری
- خونخور
- خرده پول
- خورشید نگاه
- خوش انگشت
- خوستی
- خدیه
- خورشید لقا
- خورشید مثال
- خورشید مغرب
- خطاب بن حسن
- خستنی
- خورشید نشان
- خورشید منظر
- خورشید نور
- خورشید نگار
- خورشید وار
- خورشید پرستان
- خورشید پوش