خورشید منظر
معنی کلمه خورشید منظر در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه خورشید منظر
در چنین بزمی روان میپرورد هر کو چو من دم ز مدح خواجهٔ خورشید منظر میزند
ای ذره های کوی تو خورشید منظران با طرّه تو جان و دل خلق توامان
ایا جمشید ملک و شیر دیدار ایا مه طلعت و خورشید منظر
صحبت روشن ضمیران کیمیای دولت است روی او خورشید منظر می کند آیینه را
چو دیدند آن مه خورشید منظر سرانگشت تعجّب را گزیدند
بنام ایزد، مرا در خانه باشد، بتی یاقوت لب، خورشید منظر
زنگی شب را کند خورشید منظر ماهتاب مهره گل را دهد تشریف گوهر ماهتاب
بیش از شمار ذره خورشید شد سخاش وین زو بدیع نیست که خورشید منظر است
هوای تو ای جنت روحپرور فضای تو ای کاخ خورشید منظر