خویشتن پرست

معنی کلمه خویشتن پرست در لغت نامه دهخدا

خویشتن پرست. [ خوی / خی ت َ پ َ رَ ] ( نف مرکب ) خودپرست. متکبر. خودپسند :
خاقانی را نشایی ایراک
خودبینی و خویشتن پرستی.خاقانی.

معنی کلمه خویشتن پرست در فرهنگ فارسی

( صفت ) آنکه خود را برتر از دیگران بیند خود پرست .

جملاتی از کاربرد کلمه خویشتن پرست

دانی غرضم ز می‌پرستی چه بود؟ تا همچو تو خویشتن پرستی نکنم
مردان رهش میل به هستی نکنند خودبینی و خویشتن پرستی نکنند
خود بینی و خویشتن پرستی رسمی است که در دیار ما نیست
چون غافلی ز عشق چه دانی که حال چیست تو خویشتن پرستی و من عشق پرورم
مردان خدا میل به هستی نکنند خودبینی و خویشتن پرستی نکنند
در رشته ی خویشتن پرستان جهل است امید رستگاری
می‌بینم و می‌پرستم از روی یقین خود بینی و خویشتن پرستی نکنم
خود بینی و خویشتن پرستی رسمی ست که در دیار ما نیست
دانی غرضم زمی پرستی چه بود؟ تا همچو تو خویشتن پرستی نکنم
تا کی از خویشتن پرستی بگذر از بند خوش ورستی همچو خواجو سزد بمستی گر شوی خاک راه مستان

مردان خدا میل به هستی نکنند خودبینی و خویشتن پرستی نکنند