خطاب بن حسن

معنی کلمه خطاب بن حسن در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] خطّاب بن حسن بن ابی الحفاظ الحَجوری الهَمْدانی، خطّاب بن حسن بن ابی الحفاظ الحَجوری الهَمْدانی، اسماعیلی مستعلوی طیبی در سنّت اصلی یمن ، شاعر و شخصیت سیاسی و فرهنگی و جنگجوی اوایل قرن ششم است.
او از خانواده سرانی بود که منطقه حَجور را در شمال غربی صنعا در دست داشتند. پدرش با فاطمیان مصر مرتبط بود، ولی خود او به دعوت یک داعی فاطمی به نام ذویببن موسی الوادعی به اعتقادات اسماعیلی ایمان آورد. پدر وی با زیدیان جنگیده بود و خطّاب جنگ با آن ها را، به نمایندگی از حامیان فاطمی اش در یمن، یعنی صُلَیحیان، ادامه داد. خطّاب پس از مرگ پدر با برادر بزرگترش، سلیمان، بر سر حاکمیت بر منطقه حجور جنگید و او را از آن منطقه بیرون راند. سلیمان به حاکمان مخالفِ خطّاب پناه برد و به کمک آن ها و به قصد پس گرفتن حجور، چندین بار به مقابله با خطّاب پرداخت. جنگ قدرت میان دو برادر، سالها ادامه یافت و با قتل سلیمان به دست خطّاب پایان پذیرفت.چند سال بعد، در صفر ۵۳۳، خطّاب را برادرزاده هایش کشتند. با مرگ او، آخرین بقایای قدرت سیاسی اسماعیلیان در یمن نیز خاتمه یافت.هر دو برادر به شاعری معروف بودند و با عنوان «مِقْولَیْ قحطان» به معنای زبان آوران یمن (قحطان جد افسانهای قبایل عربستان جنوبی بود) شناخته میشدند.
آثار
اسماعیل پوناوالا دیوان خطّاب را که مشتمل است بر مدح امامان فاطمی و داعی و نیز هجو ، عتاب ، تانیب ، تغزل ، افتخار و حماسه ، تصحیح و چاپ کرده است. بعضی اشعار این مجموعه فلسفی است، اما سایر اشعار آن حال و هوای اشعار قبیله ای دارند.
← آثار دیگر
(۱) اسماعیل قربان پوناوالا، السلطانالخطّاب: حیاته و شعره، (بیروت) ۱۹۹۹.
منبع
...

جملاتی از کاربرد کلمه خطاب بن حسن

ذكر كرده صدوق در (اكمال الدين ) كه اسم او، على بن عثمان بن خطاب بن مرة بن مؤ يدهمدانى است . الاّ آنكه او فرموده : (معمر ابى الدنيا به اسقاط كلمه ابن .) و ظاهر آن استكه آنچه گفته ، صواب است .
خطاب بن نفیل (به عربی: الخطاب بن نفیل) فرزند نفیل بن عبد العزی ، مردی از نژاد عرب و قبیلهٔ قریش بود که در قرن ششم میلادی و هم زمان با محمد، پیامبر و بنیان‌گذار اسلام، در شبه جزیرهٔ عربستان می زیست. او پدر عمر بن الخطاب و فاطمه بنت خطاب است.
ابى بكر عثمان بن خطاب بن عبداللّه بن عوام شيخ طوسى در مجالس خود روايت كرده ازابراهيم بن حسن بن جمهور از ابوبكر مفيد جرجرانى ، ماه رمضان درسال 376 كه گفت : (مجتمع شدم با ابى بكر مذكور در مصر، در سنه 310 در حالتىكه مردم ازدحام كرده بودند بر او تا آنكه او را بردند در بام خانه بزرگى كه در آنبود و رفتم به مكّه و پيوسته متابعت مى كردم او را تا آنكه پانزده حديث از او نوشتم واو ذكر كرد براى من كه در خلافت ابى بكر متولد شد.
سال ها قبل يك عرب به نام خطاب بن اسدى در قم ، در روستاى جمكران مسجدى ساختهبود خود تنها در آن نماز مى گذارد. (229)
ابومحمّد علوى فرمود: (اين مرد ما را خبر داد و اسم او على بن عثمان بن خطاب بن مرة بنمؤ يّد به تمام آنچه از او نوشته شد و شنيديم آن را از لفظ او و آنچه ديديم از سفيدشدن موى زير لبش بعد از سياهى و رجوع سياهى آن بعد از سفيدى چون از طعام سيرشد.)
على بن عثمان بن خطاب بن مرة بن مزيد معمر مغربى ، معروف به ابى الدنيا يا ابنابى الدنيا: شيخ صدوق در (كمال الدين ) از ابو سعيد عبداللّه بن محمّد بن عبدالوهابشجرى از محمّد بن قاسم و على بن حسن روايت كرده ، كه گفتند: ملاقات كرديم در مكّهمردى از اهل مغرب را. پس داخل شديم بر او با جماعتى از اصحاب حديث كه در موسمحاضر شده بودند در آن سال كه سال 309 بود. پس ديديم او را كه مردى است سر وريش او سياه . گويا كه انبانى است كهنه شده و در اطراف او جماعتى بودند از اولادِ اولادِاولادِ او و مشايخ اهل بلد او و ذكر كردند كه ايشان از اقصاى بلاد مغربند نزديك باهرهعليا و شهادت آن مشايخ كه ايشان شنيدند از پدران خود كه ايشان حكايت كردند از پدرانخود و اجداد خود كه معهود بود، اين شيخ معروف به ابى الدنياى معمّر و اسم او على بنعثمان بن خطاب بن مرة بن مؤ يد و ذكر كردند كه او همدانى است واصل او از صعيد يمن است .
پس نسخه اى بيرون آوردند و بر ما املا نمودند از خط او كه خبر داد ما را ابوالحسن علىبن عثمان بن خطاب بن مرة بن مؤ يد همدانى معروف به ابى الدنياى مغربى رضى اللّهعنه حيا و ميتا كه خبر داد ما را على بن ابيطالب عليه السلام كه گفت : فرمودرسول خدا صلى الله عليه و آله : (كسى كه دوست دارداهل يمن را، به تحقيق كه مرا دوست داشته و كسى كه دشمن دارداهل يمن را، به تحقيق كه مرا دشمن داشته .)

و صيرفى گفت كه شنيدم از او كه املا كرد در سنه 365. گفت : خبر داد مرا على بن عثمانبن خطاب بن عبداللّه بن عوام بلوى از اهل مدينه مغرب ، كه آن را مزيده مى گويند و معروف است به ابن ابى الدنيا اشبح معمّر، كه گفت : شنيدم على بن ابيطالب عليهالسلام مى فرمود: شنيدم رسول خداى صلى الله عليه و آله مى فرمود كه : (كلمه حق ،گمشده مؤمن است هر كجا آن را يافت ، او احق است به آن) و دوازده خبر ديگر به همين سند نقل كرد.