خوش مکان

خوش مکان

معنی کلمه خوش مکان در لغت نامه دهخدا

خوش مکان. [خوَش ْ / خُش ْ م َ ] ( اِ مرکب ) مکان خوب. جای نیکو.
خوش مکان. [ خوَش ْ / خُش ْ م َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان جوانرود بخش پاوه شهرستان سنندج واقع در جنوب خاوری پاوه و 7 هزارگزی راه اتومبیل رو کرمانشاه به پاوه. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).
خوش مکان. [ خوَش ْ / خُش ْ م َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان عیسوند بخش برازجان شهرستان بوشهر. واقع در نه هزارگزی جنوب باختری برازجان ، کنار راه شوسه بوشهر به شیراز. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7 ).
خوش مکان. [ خوَش ْ / خُش ْ م َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان حومه بخش اردکان شهرستان شیراز واقع در 4 هزارگزی جنوب اردکان و 6 هزارگزی باختری شوسه اردکان به شیراز. این ناحیه کوهستانی است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7 ). قریه ای است یک فرسنگی جنوبی اردکان فارس. ( از فارسنامه ناصری ).

معنی کلمه خوش مکان در فرهنگ فارسی

مکان خوب جای نیکو

معنی کلمه خوش مکان در دانشنامه عمومی

خوش مکان (دشتستان). خوش مکان، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان دشتستان در استان بوشهر ایران است.
این روستا در دهستان حومه ( دشتستان ) قرار دارد و بر اساس سرشماری رسمی ایران در سال ۱۳۹۵ آمار جمعیت آن ۱۰۸۷ نفر می باشد. بر همین اساس در سال ۱۳۸۵ آمار جمعیت آن جمعیت آن ۱٬۱۱۷ نفر ( ۲۴۵خانوار ) بوده است.

جملاتی از کاربرد کلمه خوش مکان

زمان باید پس آنگه خوش مکانی پس اخوان تا شود آسوده جانی
خوش مکان (سپیدان)، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان سپیدان در استان فارس ایران است.زبان مردم این روستا لری است.
بار گشودند در آن خوش مکان بر در او حلقه شد آن کاروان
بود یکمی پیر در آن خوش مکان رو به سوی مردم آن کاروان
ستونش بر ایوان آن خوش مکان خط کهکشانیست بر آسمان
هست از بس فیضناک این خوش مکان گشت تاریخش «مکانی فیضناک »