[ویکی الکتاب] معنی خَشَعَت: خاشع شد (مصدر آن خشوع به معنای نوعی ذلت است ) ریشه کلمه: خشع (۱۷ بار)
جملاتی از کاربرد کلمه خشعت
اللهم لك ركعت ، و لك خشعت وبك امنت ، و لك اسلمت ، و عليك توكلت ، وانت ربى ،خشع لك سمعى و بصرى و مخى و عصبى و عظامى و ما اقلته لله رب العالمين روايت شده كه امام باقر (ع ) در ركوع مى گفت : بارخدايا! براى تو ركوع و خشوع كردمو به تو ايمان آوردم و تسليم توام و بر توتوكل مى كنم وتو خداى من هستى ، گوش ، چشم ، مغز، اعصاب ، استخوانهاى من براى توخاشع اند، و هرچه گام برميدارم ، براى خدايى است كه پروردگار جهانيان است .(بحارالانوار، ج 85، ص 110).
(در ايـن موقع اصوات در برابر عظمت پروردگار رحمان خاضع مى گردد و جز صداىآهسته ، چيزى نمى شنوى ) (و خشعت الاصوات للرحمن فلا تسمع الا همسا).
امنت بالله ولو ضربت عنقى فاذا ركعت فقل : اللهم لك ركعت ولك خشعت ولك اسلمت وبك امنت و عليك توكلت وانت ربى خشع لك وجهى وسمعى و بصرى و شعرى و بشرى ولحمى و دمى و مخى و عصبى و عظامى اقلت الارض من لله رب العالمين
(خشوع ) به معناى تاءثير خاصى است كه به افراد مقهور دست مى دهد، افرادى كهدر برابر سلطانى قاهر قرار گرفته اند، به طورى كه تمام توجه آنان معطوف اوگشته و از جاى ديگر قطع مى شود و ظاهرا اين حالت حالتى است درونى كه با نوعىعنايت ، به اعضاء و جوارح نيز نسبت داده مى شود ، مانند كلامرسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) - به طورى كه روايت شده - درباره شخصى كهدر نمازش با ريش خود بازى مى كرد فرمود: (اگر دلش داراى خشوع مى بود جوارحشنيز خاشع مى شد)
يومئذ يتبعون الداعى لا عوج له و خشعت الا صوات للرحمن فلا تسمع إ لا همسا(108)
برخى گفته اند خضوع ، تواضع جوارح ظاهرى و خشوع ، تواضع باطن است . بعضىديگر معتقدند خشوع در نگاه و صورت است ولى خضوع ، با همه پيكر است . اين معنا را ازآيات قرآن اخذ كرده اند: خاشعة ابصارهم (177) و خشعت الاصواتللرحمن (178)؛ بعضى نيز خضوع را كرنش درونى دانسته اند.مؤ من خاضعاست اما به سبب اطاعت پروردگارش ، دل آن گاه در برابر حقيقتى كرنش مى كند كه دركعظمت نمايد.
ليخشع الرجل فى صلوته فانه من خشع قلبه الله - عز وجل - خشعت جوارحه فلا يعبث بشى ء فى الصلوة ؛