معنی کلمه خوش اباد در لغت نامه دهخدا
خوش آباد. [ خوَش ْ / خُش ْ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان وراوی بخش کنگان شهرستان بوشهر، واقع در جنوب خاوری کنگان کنار راه فرعی لار به گله دار با آب و هوای گرم و 150 تن سکنه. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7 ).
خوش آباد. [ خوَش ْ / خُش ْ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان تبادگان بخش حومه شهرستان مشهد، واقع در شمال مشهد با هوای معتدل و 505 تن سکنه. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).
خوش آباد. [ خوَش ْ / خُش ْ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان درجزین بخش رزن شهرستان همدان ، واقع در جنوب قصبه رزن و جنوب خاوری فامنین با آب و هوای سرد و 471 تن سکنه. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).
خوش آباد. [ خوَش ْ / خُش ْ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان سامن شهرستان ملایر، واقع در باختر ملایر و راه شوسه ملایر به بروجرد با هوای معتدل و 150 تن سکنه. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).
خوش آباد. [ خوَش ْ / خُش ْ ] ( اِخ ) قصبه ای است قریب به بدلیس در کوه افتاده و طرف مشرق آن گشاده ، در طرف غربی اش کوهی بلند و دامنه اش دلپسند، در قدیم شهری آباد بوده شیخ حسن چوپانی آنرا خراب نموده ، اکنون قریب هزار باب خانه در آن معمور است و بخوبی آب و هوا مشهور می باشد. ( از آنندراج ) ( از انجمن آرای ناصری ).