خلاف کاری. [ خ ِ /خ َ ] ( حامص مرکب ) عمل گناهکار. عمل خاطی. عمل خلافکار. || ضد سازگاری. ( یادداشت بخط مؤلف ): بر وفق چنین خلاف کاری تسلیم به از ستیزه کاری.نظامی.چون داروی طبع سازگاریست مردن سبب خلاف کاریست.نظامی.
معنی کلمه خلاف کاری در فرهنگ فارسی
عمل خلافکار
جملاتی از کاربرد کلمه خلاف کاری
جان داروی طبع سازگاری است مردن سبب خلاف کاری است
یک دولت علاوه بر تأمین امنیت منابع اطلاعاتی خود، باید متعهد باشد که مجموعه سیاستهایی را برای ایمن ساختن اطلاعات زیر ساختی ملی خود تنظیم کند. این سیاستها نقش مهمی در امنیت فناوری اطلاعات دارد، ولی با این حال تناقضی وجود خواهد داشت و آن این که چارچوب سیاست ملی باید قادر به افزایش سطح امنیت باشد اما قوانین ضعیف دولتی بیش از سودی در پی داشته باشد، ضرر به بار خواهند آورد. فناوری به سرعت در حال تغییر است و تهدیدات رایانهای جدید به دلیل همین تغییرات به وجود میآیند. در چنین وضعیتی از قوانین دولتی برای به دام انداختن جنایتکاران و جلوگیری از گسترش شیوههای نوین خلاف کاری استفاده میشود.