خرد نقش

معنی کلمه خرد نقش در لغت نامه دهخدا

خردنقش. [ خ ُ ن َ ] ( ص مرکب ) کوچک نقش. آن پارچه که شکل های کوچک و خرد دارد :
هر درختی پرنیان چینی اندر سر کشید
پرنیان خردنقش سبزبوم لعل کار.فرخی.قبای سقلاطون بغدادی بود سپیدی سپید، سخت خردنقش پیدا. ( تاریخ بیهقی ). || آن که هیکل و جسم کوچک دارد.

معنی کلمه خرد نقش در فرهنگ فارسی

کوچک نقش آن پارچه که شکل های کوچک و خرد دارد .

جملاتی از کاربرد کلمه خرد نقش

پرتو انداز است بر آئینهٔ درک خرد نقش این صورت که هست از شان این کسری نشان
مصرعی خواستم ز پیر خرد نقش شد بر ضمیرم این ناگاه