خدائی شدن

معنی کلمه خدائی شدن در لغت نامه دهخدا

خدائی شدن. [ خ ُ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) خوب شدن. نیکو شدن : خدائی شد که فلان طور شد. خدائی شد که این کار شد یا آن کار نشد. خدائی شد که من نرفتم. خدائی شد که فلان نیامد یا فلان کار نشد. خدائی شد که گلوله دور از قلب و ریه خورد. ( یادداشت بخط مؤلف ).

معنی کلمه خدائی شدن در فرهنگ فارسی

خوب شدن نیکو شدن

جملاتی از کاربرد کلمه خدائی شدن

با تصدی منصب دیکتاتوری مادام‌العمر[یادداشت ۶] مجموعه‌ای از اصلاحات رادیکال اجتماعی و حکومتی را آغازید که به بازسازماندهی و متمرکز شدن بوروکراسی جمهوری انجامیدند. اقدامات او واکنش محافظه‌کاران جمهوری‌خواه (اپتیمات‌ها) را در پی داشت به‌طوریکه گروهی از سناتورها به‌رهبری مارکوس یونیوس بروتوس، گایوس کاسیوس لونگینوس و دکیموس بروتوس توطئه‌ای برضد او ترتیب داده و او را در نشست مجلس سنا در نیمه مارس ۴۴ پیش از میلاد ترور کردند. در ۴۲ ق. م، درست دو سال پس از قتلش، سنا او را رسماً به الوهیت شناخت و برای او مرتبهٔ خدائی قائل شد و بدین‌ترتیب «خداوندگار یولیوس»[یادداشت ۷] نامیده‌شد و هفتمین ماهِ تقویم رومی را، که او در آن به‌دنیا آمده بود، «ژوئیه» نامیدند که برگرفته از نام کوچک او، ژولیوس، است. او همچنین پایه‌گذار تقویم شمسی جدیدی به‌نام تقویم ژولینی بود که تا سده‌ها مورد استفادهٔ بسیاری از ملل بود.
داستان رانده شدن هفائستوس همانند طرد یک فرزند خوانده از جانب زئوس و پرستاری او از جانب تتیس، گویای پیوند این روایت با اسطوره جانشینی است و گوئی هفائستوس خدائی است که آهنگ برانداختن زئوس را داشت.