خفته پشت. [ خ ُ ت َ / ت ِ پ ُ ] ( ص مرکب ) پشت دوتا. قوزی. قوزو. گوژپشت. خمیده پشت : حکیم نوزده چون پیر خفته پشت شود درآنگهی که از پس خود کنده جوان بیند.سوزنی.خفته پشتش نعوذباﷲ قوز چون کمانی که درکشند بتوز.نظامی.
معنی کلمه خفته پشت در فرهنگ فارسی
پشت دو تا قوزی
جملاتی از کاربرد کلمه خفته پشت
در يكى از روزها كه زن سعيد در مورد كار لازم خانه از پشت پرده با او سخن مى گفت ،وسوسه نفس ، هوس خفته ثعلبه را بيدار كرد و با خود گفت : مدتى است كه اين زن ازپس پرده با تو سخن مى گويد، آخر نگاهى بنما و ببين در پشت پرده چيست و گوينده اين سخن كيست ؟ خيالات شيطانى و هوسهاى نفسانى ، چنان او را تحريك نمود كه جراءت پيدا كرد و پرده را كنار زد و نگاهى خيانت آميز به همسر سعيد كرد و مشاهده نمود، زنى است زيبا كه فروغ حجب و حيا، رخسار او را محاطه كرده است . ثعلبه با همين يك نگاه شهوت آميز چنان دل از دست داده و بيقرار شد كه قدمهاى خود را پيش نهاد و به زن نزديكشد، آنگاه دست دراز كرد كه با وى در آويزد، ولى در همان لحظه حساس و خطرناك ، زن فرياد زد و گفت : اى ثعلبه ! آيا سزاوار است كه پرده ناموس برادر مجاهد خود رابدرى ؟ آيا شايسته است كه او در راه خدا پيكار نمايد و تو در خانه وى نسبت به همسرش قصد سوء كنى ؟
ورودی قلعه در ضلع غربی ساختمان در داخل فانتزیلند قرار دارد. مهمانان ابتدا یک کتاب داستان بزرگ با مضمون قرون وسطی را میبینند که در صفحه ای باز میشود که تولد شاهدخت آورورا را اعلام میکند. پس از بالا رفتن از پلههای داخل، صحنهای آورورا را به عنوان یک نوزاد به تصویر میکشد که با هدایای جادویی توسط مادرخواندههای پریاش پذیرایی میشود. پشت یک پنجرهٔ شیشهای، یک پویانمایی از حیاط قلعه وجود دارد و پادشاه و ملکه در حال تماشای آتش بزرگی هستند که تمام چرخهای پادشاهی را میسوزاند. در بالای پلهها، هنگامی که مهمانان به مرکز سطح بالای قلعه میرسند، پنجرهٔ دیگری به سوی تالار بزرگ قلعه، جایی که همه افراد پادشاهی از جمله خدمتکاران و گربه و سگ در آن خوابیدهاند، وجود دارد. نیمهٔ دوم پیمایش تاریکتر میشود و شخصیت شرور فیلم زیبای خفته (مالیفیسنت)، کلاغ او، و چندین نگهبان مالیفیسنت که از قلعه نزدیک او به بیرون پرواز میکنند، ظاهر میشود. در پایان، شاهزاده به عنوان یک اژدها در حال جنگ با مالیفیسنت در میان جنگلی از بوتههای خاردار دیده میشود و سپس یک مزرعه از گل رز با کبوترهایی که در بالا پرواز میکنند ظاهر میشود، که در همان حال او آورورا را میبوسد و طلسم را میشکند. در حالی که مهمانان از راهروی پایین پلهها در ضلع شرقی قلعه خارج میشوند، کتاب بزرگ دیگری با مضمون قرون وسطایی تصویری از شاهزاده و شاهدخت را به تصویر میکشد که با هم میرقصند، در حالی که رنگ لباس او از صورتی به آبی تغییر میکند و دوباره برمیگردد.
چرا كه در اين دوران اختناق ظلم و خفقان سياه حاكم بر سرنوشت امت كه شب بيداد وتاريكى طغيان ، تيره تر از هر وقت ديگر، همه جا را در كام خود گرفته و چشمه هاىنور را خشكانده است ، انفجارى از نور لازم است تا بر (طور) انديشه ها تجلى كند و(موسى خواهان ) را بيدار سازد، بارقه اش دردل دشمن ترس ريزد و در دل دوست ، اميد بيافريند، خفته ها را بيدار سازد و به هوش آردو شب را تا پشت دروازه هاى شهر بتاراند... قيام حسين (عليه السّلام )، فجرى است كهپايان سلطه سياه شب شوم كفر را كه در نقاب اسلام ، رخ مى نماياند، اعلام مى كند،سپيده صبح مى دمد، سپيده آشنا، كه اين گروه شب زنده دار، بارهاقبل از فجر، بيدار بوده اند و دميدن (صبح ) را ديده اند.
پس از فوت عجیب گنجعلی خان، که او هنگامی که در قندهار شب بر پشت بام خفته بود از بام افتاده وفات یافت، علیمردان خان که پسر بزرگ و جانشین پدر محسوب میشد نخست پیکر پدر را از قندهار به مشهد برد و در آستانه حرم امام رضا، پایین پا، به وصیت پدر به خاک سپردو سپس لقب بابایی و حکومت کرمان را از شاه عباس دریافت نمود و به بابای ثانی معروف گردید.