خدمت کننده

معنی کلمه خدمت کننده در لغت نامه دهخدا

خدمت کننده. [ خ ِ م َ ک ُ ن َن ْ دَ / دِ ] ( نف مرکب ) خادم. پرستار. آنکه خدمت کند. خدمتکار. خدمتگر. || شاغل شغل دیوانی. || آنکه پرستاری و تعهد و تیمار دارد. || آنکه عملی نیکو در حق کسی انجام دهد. || آنکه بلوازم تکریم و تعظیم قیام کند.

معنی کلمه خدمت کننده در فرهنگ فارسی

خادم پرستار

جملاتی از کاربرد کلمه خدمت کننده

ستون انکشافی یوناما در خدمت یکپارچه سازی بیشتر تلاش های انکشافی در افغانستان ، به ویژه در زمینه ظرفیت سازی و هماهنگی کمک های بشردوستانه از سوی نهادهای بین المللی است. الکباروف همچنین هماهنگ کننده مقیم سازمان ملل متحد برای افغانستان است که مسئول هماهنگی کار تیم کشوری سازمان ملل است.