خوش خیال

معنی کلمه خوش خیال در لغت نامه دهخدا

خوش خیال. [ خوَش ْ / خُش ْ خ َ / خیا ] ( ص مرکب ) آنکه پندار نیکو دارد. خوش فکر. آنکه دل بد نمی آورد. || که دلواپس چیزی نیست. که اندیشه و پروای چیزی ندارد. که باکی از بروز ناملایمی ندارد.

معنی کلمه خوش خیال در فرهنگ فارسی

آنکه پندار نیکو دارد خوش فکر

جملاتی از کاربرد کلمه خوش خیال

نقش خوش خیال او بسته خیال در نظر بسته خیال در نظر نقش خوش خیال او
بسته ام نقش خیالی که نیاید به خیال خوش خیالی که چنین خوب خیالی دارد
دوش در خواب دیده ام او را خوش خیالی که باز می بینم
تو از اندیشه فاسد به دام و دد گرفتاری پریخانه است ورنه کنج خلوت خوش خیالان را
در این دوره از میان ۱۶۸ مجموعه داستان و ۵۲ رمان که در سال‌های ۱۳۸۸ و ۱۳۸۹ منتشر شده، داوران جایزه ادبی هوشنگ گلشیری از میان این آثار آدم‌ها نوشته احمد غلامی و کتاب ویران نوشته ابوتراب خسروی را به‌طور مشترک در بخش مجموعه داستان، پرتره مرد ناتمام نوشته امیرحسین یزدان‌بد و خواب با چشمان باز نوشته ندا کاووسی‌فر را در بخش مجموعه داستان اول، زیر آفتاب خوش خیال عصر نوشته جیران گاهان را در بخش رمان اول به‌عنوان برگزیدگان یازدهمین دوره جایزه ادبی بنیاد گلشیری معرفی کردند. در این دوره هیچ برنده‌ای در بخش رمان اعلام نشد.
خوش خیال فیلمی به کارگردانی و نویسندگی مهران تأییدی ساختهٔ سال ۱۳۷۱ است.
بشنو ز صائب این غزل دلپذیر را ای خوش خیال اگر سخن ادراک می کنی
می برد آب دو چشمم که خیالی شده ام خوش خیال تو که از دیده من آب نبرد
اوضاع خوش خیالان سامان پذیر گردد گر خواب شاعران را تعبیر می توان کرد