معنی کلمات "لغت نامه دهخدا" - صفحه 320
- رابو
- ده به
- ده بوره
- راتج
- ده بین
- عشرت افروز
- کل تپه
- عشرت انگیز
- عشرت زای
- عشرت ساز
- عشرت سرای
- عشرت فزا
- عشرت کده
- عشره مبشره
- عشق باخت
- عشق باره
- غم انگیزی
- غم باده
- غم خوردن
- غم رسیده
- غمخواره
- غمخور
- غمز عین
- غمزات
- غمزی
- غمش خانه
- دم شناس
- حلب بالا
- حلق اویز کردن
- بلند ساختن
- بلند و پست
- بلند گشتن
- بلندو
- رکابه
- رکایا
- اشرف مازندرانی
- رکسانه
- رکل
- رکن الاسلام
- دم لیسه
- دم منگنان
- دم موش
- بیش خواری
- رکوم
- دم و دیم
- ری بلک
- پهلوان بچه
- جشنسف
- مرکب خوانی
- جعرور
- جعز
- جعسوس
- سردار ملی
- ستاره باران
- ستاره سوختگی
- جعفر اصغر
- ثلاث الف
- بنات جش
- ثلاثه و عشرون
- برفتادن
- برفتان
- برفتن
- برفراشتن
- برفراشته
- برفزون
- برفه
- برق سیر
- سر بصحرا داده
- بنت الارض
- سر بگریبان بردن
- سر جفت کردن
- کودکی کردن
- ترشرو شدن
- خرابات خانه
- بغ کردن
- زوارم
- زواره ور
- خط مماس
- زوارک
- خوار و ضعیف
- زواری
- زواریان
- زوب
- زوبا
- زوباران
- زوج یا فرد
- خون نفاس
- داتان
- دحیمی
- دریای جرجان
- دریای شرقی
- شب بیدار
- تغزیه
- شب تجلی
- شب تیغ
- شب جا
- تغفل
- شب خوابی
- شب دزد
- شب رفتن
- تف باد
- تف و تاب
- حب الوز
- حب الیهود
- حب بلسان
- تفاسد
- دیوخانه
- حب بنفشه
- علاءالدین بسطام
- رخشه
- حب خیزران
- رخصت فرما
- رخصتی
- حب رند
- رخصه
- رخنه بند
- رخنه دار
- تاپیوکا
- رخنه رخنه
- رخنه گاه
- تاژیک
- رخود
- تاکام
- تاکر
- تاکل
- تاکنا
- تاکند
- تایج
- تایمنی
- سر در کلاه کسی
- سر در کون کسی
- عقیق گونه
- عقیم گذاشتن
- علاء الحضرمی
- جانم خواجه
- علاء زاهد
- الیاب
- جانور داری
- الیاسان
- جانی بیگ گرای
- الیث
- عقیق وار
- کمال صالح
- تبدل کردن
- تازه بنیاد
- پاسخ سرای
- احتفالات
- پانته ان
- چم پیر
- لبه دوزی
- چم چرود
- چم کهریز
- پاک اندیشه
- تایگی
- ویولون زن
- گریزان شدن
- تاودار
- تاورنی
- هزیمت شدن
- تاوک
- تاوگی
- تاژان
- چاشت دان
- چاشنی خور
- شمین
- کشور بها
- کشور خدا ی
- کشور خدایی
- محکم کمانی
- کشور مدار
- کشور نواز
- حسن ادب
- برچخ
- لژه
- برونده
- ماساژ دادن
- بوالوحوش
- ماشین چی
- بوالی
- خسرو شاپور
- خسرو پرستان
- شکاربان
- شکر کردن
- بوتم
- خسرو شکار
- قلعه چهریق
- خسرو فیروز
- رزک
- خسرو پرستی
- حق گذار
- دم کشیدن
- سنگ زخم
- شکر خاییدن
- خسرواباد
- خسروخانی
- تاریها
- تاسیده
- تافه
- خسرود
- تالاش