غم باده

معنی کلمه غم باده در لغت نامه دهخدا

غم باده. [ غ َ دَ / دِ ] ( اِ مرکب ) بیماریی بود که بسبب غم خوردن بسیار عارض شود. ( برهان قاطع ). ظاهراً همان غم باد است. رجوع به غم باد شود. و در حاشیه برهان قاطع چ معین آمده : ظاهراً غم باره است ، بمعنی کسی که بسیار غم خورد. ( حاشیه برهان قاطع چ معین ).

جملاتی از کاربرد کلمه غم باده

چون گره شد به گلو لقمه غم باده طلب به حلالی خور اگر آب حرامی داری
گفتم من به دل اگر بست رهت خمار غم باده و نقل آرمت شمع و ندیم خوش ذقن
تا کی آشفته به نومیدی و غم باده بنوش که بود در کف ساقی همه مفتاح امید
خورده ام باده زخم ازلی کی برد اندوه و غم باده مرا