دم و دیم

معنی کلمه دم و دیم در لغت نامه دهخدا

دم و دیم. [ دَ م ُ ] ( ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) دم و دیمب ( اصطلاح عامیانه ). کنایه است از خواندن و آواز نقاره و حضور شاهدان خوب صورت ، چه دم به معنی حرف زدن و خواندن و دیم به معنی صورت است. ( لغت محلی شوشتر، نسخه خطی کتابخانه مؤلف ).

معنی کلمه دم و دیم در فرهنگ فارسی

دم و دیمب کنایه است از خواندن و آواز نقاره و حضور شاهدان خوب صورت چه دم به معنی حرف زدن و خواندن و دیم به معنی صورت است .

جملاتی از کاربرد کلمه دم و دیم

چون دم زدی از مهر رخ یار ای دل ترتیب دم و قدم نگهدار ای دل
چون پری را این دم و قانون بوَد کردگارِ آن پری خود چون بوَد؟
یک دم و یک رنگ باش چون گهر آفتاب چند چو چرخ کهن هر دم رسم دویی
خرگوشی بدجنس یک خرگوش خوب را بر روی نیمکتی می‌بیند. خرگوش خوب در حال خوردن هویجی است که مادرش به او داده است. خرگوش بدجنس به طمع هویج به نیمکت نزدیک شده و آن را از خرگوش خوب می‌خواهد. بعد از اندکی خرگوش بدجنس هویج را می‌ستاند و به خرگوش خوب چنگ می‌زند. خرگوش خوب فرار می‌کند و در یک گودال نزدیک به آنجا پنهان می‌شود. در این حال یک شکارچی متوجه خرگوش بد بر روی نیمگت می‌شود و آن را با یک پرنده اشتباه می‌گیرد. شکارچی به سوی خرگوش بدجنس شلیک می‌کند و وقتی به کنار نیمکت می‌رسد چیزی به جز یک هویج و یک دم خرگوش نمی‌بیند. در این حال خرگوش خوب، خرگوش بد را در حالی که نه سبیل داشت و نه دم و با سرعت می‌گریخت، تماشا می‌کند.
مدتی بعد آن‌ها با مارک هنری و راب ون دم و بیگ شو درگیر شدند و این گروه توانستند در یک مسابقه، حفاظ را شکست بدهند.
عمرش گرو به یک دم و او صد هزار کوه بر جان خود نهاده که این چون و این چرا
آنرا که مار زلف تو بر دل ز دست زخم تریاک آبدار لب تو دم و فسون
هی از دهن آتش دمی بکینم هی تفته کنی از دم و دهانم
سومین چیتا، باستان‌شناس بریتانیایی دکتر باربارا ان مینروا است. او وارث دارایی‌های زیاد خانواده‌اش در ناتینگهام‌شر است. خوی جاه طلب، خودخواهانه و بشدت عصبی او باعث می‌شود به باستان‌شناسی علاقه‌مند شده و نهایتاً سراغ قبیله‌ای در آفریقا می‌رود. آن قبیله یک نگهبان زن با قدرت‌های یک چیتا دارد. گروهی غارتگر، این نگهبان و اکثر افرادش را می‌کشند. باربارا با کمک کشیش چوما (محافظ خدای گیاه باستانی اورزکارتاگا) نامیرا شده و جای نگهبان سابق را می‌گیرد. او با خوردن ترکیبی از خون انسان و توت‌ها یا برگ‌های اورزکارتاگا قدرت می‌گیرد و درنتیجه پوستی نارنجی با نقطه‌های سیاه، دم و چنگال، حواس و واکنش‌های فراانسانی بدست می‌آورد. میزبان شخصیت چیتا باید باکره باشد ولی مینروا اینطور نیست و دگرپیکری او نیمی نفرین و نیمی سعادت است. درواقع او در حالت انسانی درد شدید و ناتوانی جسمی را تجربه می‌کند و درحالت حیوانی خود، تشنه خون می‌شود.
چو در سخا و سخن قوت حیات نهاد خدای عزوجل هر دم از دم و حکمش
شیطان‌های نر همواره بزرگ‌جثه‌تر از ماده‌ها هستند. میانگین طول سر و بدن در آن‌ها ۶۵٫۲ سانتی‌متر است، دمی به بلندی میانگین ۲۵٫۸ سانتی‌متر دارند و وزنشان به ۸ کیلوگرم می‌رسد. میانگین طول سر و بدن ماده‌ها ۵۷ سانتی‌متر است با ۲۴٫۴ سانتی‌متر دم و وزنی برابر با ۶ کیلوگرم. گونه‌های ساکن غرب تاسمانی جثه کوچک‌تری دارند. شیطان‌ها ۵ انگشت بلند در پاهای جلویی خود دارند که چهارتایشان به بیرون متمایلند و یکی به جلو. پنجه‌های آن‌ها توانایی جمع‌شدن ندارند. شیطان‌های چاق دارای گرانیگاه کم‌ارتفاعی هستند.
بسیاری از جنبش‌های چپ و سوسیالیستی امیدوار بوده‌اند که به وسیلهٔ سازماندهی اعتصاب کنندگان، انقلابی صلح‌آمیز را آغاز کنند. انقلابی که دولت و دم و دستگاه متحد با آن را کاملاً فلج کند و به کارگران اجازه دهد که جامعه را در امتداد خطوط رادیکال و متفاوتی بازسازی کنند. برخی استدلال کرده‌اند که یک انقلاب نسبتاً بدون خشونت نیاز دارد که با نیروهای نظامی از در دوستی وارد شود.
آتش و ابر و دم و دودست پیدا در افق کو مقامی امن و جایی محرم و دود و دمی‌؟
بر تیزگه تاز نهادم دم و روی یعنی که بتیز فرق کن مو از موی
چیزی نیافت یک دم و از دست رفت دل جان نیز نیست گشت و به سودا دراوفتاد