برونده. [ ب َرْ وَ دَ / دِ ] ( اِ ) پرونده. سله و سبد و بسته قماش ، که به عربی رَزمة خوانند. ( از برهان ). سله قماش ، أی سبد و بغچه جامه. ( شرفنامه منیری ). شمله قماش. ( لغت فرس اسدی ) : خواجه به برونده اندرآمد ایدر اکنون معجب شده ست از بر رهوار.آغاجی.ورجوع به پرونده شود. برونده. [ ب ُ دِه ْ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان کاغذکنان بخش کاغذکنان شهرستان هروآباد. سکنه آن 281 تن است. آب آن از سه رشته چشمه و محصول آن غلات و حبوب و سردرختی است. ( از فرهنگجغرافیایی ایران ج 4 ).
معنی کلمه برونده در فرهنگ فارسی
دهی است از دهستان کاغذ کنان بخش کاغذ کنان شهرستان هرو آباد .
جملاتی از کاربرد کلمه برونده
همینطور، به عنوان مثال، بالا رفتن دماها در اثر بروندههای انسانی گازهای گلخانهای میتواند به پسروی لایههای یخی بینجامد که سطح تیرهتر زیرین زمین را آشکار مینماید، و در نتیجه به جذب بیشتر نور خورشید منجر خواهد گردید.
در طول دم، فشار داخل پرده جنبی تا ۴ میلیمتر جیوه کاهش مییابد، که دهلیز راست را متورم میکند، اجازه میدهد سیاهرگ سریعتر پر شود، بارگذاری بطن افزایش و سکته قلبی کاهش یابد. بر عکس در طول بازدم، قلب فشرده میشود، کارایی چرخه قلب کاهش مییابد و حجم سکته افزایش مییابد. وقتی فرکانس و عمق تنفس افزایش مییابد، بازگشت سیاهرگی افزایش مییابد و منجر به افزایش برونده قلب میشود.
تپه برونده مربوط به هزاره دوم تا دورانهای تاریخی پس از اسلام است و در شهرستان زنجان، بخش قره پشتلو، روستای بیرونده واقع شده و این اثر در تاریخ ۷ مهر ۱۳۸۱ با شمارهٔ ثبت ۶۱۶۸ بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.