تبدل کردن

معنی کلمه تبدل کردن در لغت نامه دهخدا

تبدل کردن. [ ت َ ب َدْ دُ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) تغییر کردن. دگرگون کردن. عمل تبدل :
چه کند بنده که بر جور تحمل نکند
دل اگر تنگ بود مهر تبدل نکند.سعدی.

معنی کلمه تبدل کردن در فرهنگ فارسی

تغییر کردن دگرگون کردن عمل تبدل

جملاتی از کاربرد کلمه تبدل کردن

با ظهور شعر نو، بدون این‌که در زیرساخت‌ها و معیارهای زیباشناسی غزل نوین، دگرگونی بنیادی ایجاد شده باشد؛ به غزل نئوکلاسیک می‌رسیم که شاخص‌ترین نمود بیرونی آن، نوآوری در سطح و مدرنیزه کردن شکل ظاهری غزل است. محتوای غزل کهن فارسی را شامل چهار عنصر عشق، عرفان، تعلیم یا تعالی و قلندری است. در ادبیات پسامشروطیت، سیاست و مفاهیم نوینی از قبیل ملت، وطن، مسائل اجتماعی، روابط انسانی و طبیعت چاشنی تغزل هستند. با ظهور شعر نو، بدون این‌که در زیرساخت‌ها و معیارهای زیباشناسی غزل نوین، دگرگونی بنیادی ایجاد شده باشد؛ به غزل نئوکلاسیک می‌رسیم که شاخص‌ترین نمود بیرونی آن، نوآوری در سطح و مدرنیزه کردن شکل ظاهری غزل است. غزل کلاسیک، با ظهور سیمین بهبهانی- نیمای غزل- و حسین منزوی، با گذر از تبدل جوهری و شیفت پارادایمیک، به سرمنزل شکل امروزین خود رسیده است. اینک ما در سرزمین ایسم‌ها و مذهب‌های متنوع تغزل- غزل نئو کلاسیک، غزل روایی یا فرم، غزل پیشرو یا پست مدرن و...، مسافرانه، هویتی چهل‌تکه را در کاروانسرای ادبیات تجربه می‌کنیم