جانم خواجه
معنی کلمه جانم خواجه در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه جانم خواجه
چو دید برق جهنده زابر، جانم گفت که این بمسرع درگاه خواجه ماند باز
خواجه چون چنين بديد آمد و غلام را در برگرفت . غلام اندوهناك شد و گفت : خدايا پرده امرا ديدى و رازم را كشف كردى ، جانم را بگير. همان دم جان سپرد. خواجه مردم را خبر داد وجريان را نقل كرد و او را در همان قبر دفن نمود.(699)
ای خواجه اگر مردی تشویش چه آوردی کز آتش حرص تو پردود شود جانم