تایمنی

معنی کلمه تایمنی در لغت نامه دهخدا

تایمنی. [ ] ( اِخ ) طایفه ای از اویماقیه هرات. ( مجمل التواریخ گلستانه چ مدرس رضوی ص 390 ).
تایمنی. [ ] ( اِخ ) عتابخان. از امراء لشکر شاه سلیمان صفوی در تسخیر قلعه هرات. رجوع به مجمل التواریخ گلستانه چ مدرس رضوی ص 48 شود.

معنی کلمه تایمنی در فرهنگ فارسی

از امرائ لشکر شاه سلیمان صفوی در تسخیر قلعه هرات .

معنی کلمه تایمنی در دانشنامه آزاد فارسی

تایُمْنی
ایل بزرگ افغان، از ایلات چهاراویماق، ساکن نواحی غور و کوه سیاه بند و چَشت در شمال غرب افغانستان، مرکب از دو بخش به نام های قبچاق و درزی. اینان در اصل از کاکری های افغان جدا شده اند. در گذشته از سنیان متعصب به شمار می آمدند و دائماً با هزاره جات افغان در جنگ و ستیز بودند. جمعیت تایمنی ها در عصر ناصرالدین شاه بالغ بر ۱۵هزار خانوار بود که غالباً چادرنشین بودند. با رشد فرهنگ یکجانشینی از شمار چادرنشینان به شدت کاسته است. دلاورخان تایمنی، پس از سقوط صفویه، حاکم مستقل غور شد. جنگ های او با قوای نادرشاه تا ۱۱۴۸ـ۱۱۴۹ق ادامه داشت. تایمنی ها برای مدتی هوادار شاهرخ افشار و سید محمد متولی بودند و پس از آن به خدمت احمدخان ابدالی درآمدند. تایمنی ها در شورش صوفی اسلام در ۱۲۲۲ق و طغیان فتح خان بارک زایی، وزیر هرات، در ۱۲۳۳ق و شورش کامران میرزا ابدالی، حاکم هرات، در ۱۲۵۳ق شرکت داشتند. ابراهیم خان تایمنی در ۱۲۶۸ق، اطاعت خود را از دولت ناصرالدین شاه اعلام کرد. تایمنی ها، پس از جدایی قطعی هرات از کشور ایران، بر سلطۀ دولت بارک زایی افغانستان گردن نهادند.

جملاتی از کاربرد کلمه تایمنی

تایمنی در نزدیکی شهرنو، کابل و خیرخانه واقع شده‌است.
تایمنی بخشی از شهر کابل، واقع در ولایت کابل، افغانستان است. این منطقه «پروژه تایمنی» نیز نام دارد که بخشی پرجمعیت شهر است و افراد مختلف از نقاط مختلف افغانستان در این منطقه زندگی می‌کنند.