تفاسد

معنی کلمه تفاسد در لغت نامه دهخدا

تفاسد. [ ت َ س ُ ] ( ع ص ) بریدن ارحام را. یقال : تفاسدوا؛ ای قطعوا الارحام. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ). بریدن ارحام و قطعرحم کردن. ( ناظم الاطباء ). بریدن و قطع ارحام : تفاسدالقوم ؛ تدابروا و قطعوالارحام. ( از اقرب الموارد ).

معنی کلمه تفاسد در فرهنگ فارسی

بریدن ارحام را

جملاتی از کاربرد کلمه تفاسد

در جواب مى گوييم تفاسد دو علت كه در تحت تدبير دو مدبر باشند، غير تفاسد دوعلتى است كه در تحت يك تدبير باشند كه مدبر واحد علتى را با علتى ديگر از كاربيندازد و يا اثر آن را محدود كند و تزاحم عللى كه در نظام عالم ديده مى شود از اين قبيل است ، براى اينكه علل و اسباب كه اين نظام عام عالمى را ترسيم مى كنند، با همه اختلافى كه دارند تمانع و تزاحمشان با يك ديگر طورى نيست كه يكديگر راباطل كنند و از اثر و فعاليت ساقط سازند به اين معنا كه با تزاحم خود بعضى ازقوانين عمومى و كلى حاكم بر نظام عالم را بشكنند و در نتيجه با وجود اجتماع شرايط وارتفاع موانع مع ذلك از مورد خود تخلف كنند به خلاف تمانع دو علت كه در تحت تدبير دو مدبر باشند اگر فرض شوند با تزاحم خود قوانين عمومى و كلى حاكم برنظام عالم را مى شكنند و با وجود اجتماع شرايط و ارتفاع موانع نمى گذارند علتها اثرخود را بكنند آن وقت است كه تخلف معلول از علت امرى عادى مى شود 

ممكن است در اينجا اين سؤ ال را بكنى كه : در اثبات فساد در عالم همين بس كه ما مى بينيم بسيارى از اسباب را كه با يكدگر تزاحم دارند، و بسيارى ازعلل را كه جلو تاءثير يكديگر را مى گيرند، و مگر تفاسد چگونه مى شود؟.