ده به

ده به

معنی کلمه ده به در لغت نامه دهخدا

ده به. [ دِه ْ ب ِه ْ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان بخش قیر و کارزین شهرستان فیروزآباد. واقع در 8هزارگزی خاور قیر. سکنه آن 1013 تن می باشد. آب آن از رودخانه قره آغاج و چاه تأمین می شود. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7 ).

معنی کلمه ده به در دانشنامه عمومی

ده به یا دهبه ، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان قیر و کارزین در استان فارس ایران است.
این روستا در دو کیلومتری شمال شهر کارزین قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۱٬۲۶۴ نفر ( ۲۹۸خانوار ) بوده است.
دین مردم روستای ده به اسلام و مذهب آنها شیعه 12 امامی می باشد.

جملاتی از کاربرد کلمه ده به

ساقیا از خمار می‌میریم شربتی ده به ما که بیماریم
تپه شاه بربر مربوط به دوره ساسانیان است و در شهرستان قیروکارزین، بخش کازرین، روستای ده به واقع شده و این اثر در تاریخ ۲۵ اسفند ۱۳۷۹ با شمارهٔ ثبت ۳۲۸۰ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
خورش ده به گنجشک و کبک و حمام که یک روزت افتد همایی به دام
باری چو درخت سست بیخی کم ده به تبر ز شاخ دسته
همه ده به ویرانی آورد روی درختان شده خشک و بی‌آب جوی
ساقیا، بر لب رسان جامی و آنگه ده به ما زانکه ما را چون قدح از تشنگی جان بر لب است
براساس اسناد مرتبط با مرحله سوم اصلاحات ارضی در سال ۱۳۴۲، این ده به مالکیت زارعین طایفه احمدیوسفی درآمد. زارع بزرگ ده که بخش اعظم ده بنام آنها سند خورده است شامل مرحومین خدامراد احمدیوسفی، خوبیار احمدیوسفی و موسی احمدیوسفی هستند.
ای همچو دیده در خوروی همچو جان گرامی چون از غم تو شادم می ده به شادکامی
جام دردی ده به من، وز من، بجام می، ستان این روان روشن و جامی بده، جانانه را
مرا فرهی ده به میدان جنگ که بر دیو جادو کنم کار تنگ
وزان روی پیوسته شد ده به ده به ده در یکی نامبردار مه
حکم ملک قضاست رضا ده به حکم او هم خیر ازو رسد اگر از وی رسد نکال